-
دور دورا
یکشنبه 9 اسفند 1394 14:09
خونه خالی میشه . تا ساعت پنج بعد از ظهر خودم هستم و خودم پیراهن کوتاه سفیدم رو میپوشم . صندلای سفیدم رو پام میکنم . موهای کوتاهمو شونه میزنم . پرده ها رو میکشم . چراغارو خاموش میکنم . درها رو میبندم . نشیمن تاریک میشه . عین غروبای جمعه . گوشیمو میزنم به شارژ و یه عکس از تویی که هیچ وقت نیستی انتخاب میکنم . دوتا فنجون...
-
پرواز خیال
چهارشنبه 5 اسفند 1394 08:32
چقدر خوابم گرفته روی تخت دراز می کشم و گرمای تنت رو کنار تنم تصور می کنم با صدای منظم نفسات که نشون میده خوابی . تو آرامش خیالی که کنار توی خیالی دارم پلکام سنگین شده !!!!
-
مکتوم
شنبه 24 بهمن 1394 09:54
بی قراری چگونه معنا می شود وقتی که به انتهای تمام واژه ها رسیده ام و در بن بست بی کلام به انتظار کسی نشسته ام که چشانم را بخواند و سکوت لبهایم را ترجمانی باشد در این بیکران کور هیاهو پرست . در حالی که می دانم که هرگز هرگز نه خوانده می شوم و نه شنیده ! به گمانم تولدی دیگر در راه است !
-
مادر شدن
جمعه 23 بهمن 1394 01:47
وقتی حجم کوچولوی صورتی رنگ پارچه پیچ شده رو گذاشتن توی بغلم نگاه غریبی بهش کردم و تو دلم گفتم اه اه اه یعنی من این همه مدت اینو با خودم اینور اونور میبردم ؟ چقدر زشته ! چقدر بی دست و پا و شل و ول و بدقیافه و چندشه ! وایییی حالا باهاش چیکار کنم ؟ اولین بار که ادای مثلا شیر خوردن رو در میاورد و شیر نداشتمو مثلا مک میزد...
-
بی انصافی
سهشنبه 20 بهمن 1394 15:35
چقدر سخته در ازای یک ساعت با تو بودن ، چند روز بی تو بودن این انصاف نیست ای کاش که از حال دل من خبرت بود ای کاش دمی بر سر کویم گذرت بود من مرغ اسیرم که ندارم پر پرواز ای کاش که کاشانه من زیر پرت بود
-
خواب و خیال
دوشنبه 19 بهمن 1394 21:32
یه روزایی توی زندگی هست که بیشتر شبیه خواب و خیالن تا واقعیت مثل امروزم که فقط تا آخر امشب واقعی بودنش باور کردنیه و از صبح فردا شک میکنم که واقعی بود یا خیالی خوش و خوابی شیرین !
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 بهمن 1394 08:54
خداجونم شکرت که داری کمکم می کنی دل بکنم دردناکه اما هر چه زودتر بهتر
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 بهمن 1394 12:42
-
امروز تکرار دیروزها ، وای از فرداها
شنبه 17 بهمن 1394 09:24
یک هفته پر فراز و نشیب دیگه رو هم پشت سر گذاشتم . اعتراف میکنم که توی هیچ برهه ای از زندگیم تا این اندازه گیج و سردرگم و غیرقابل پیش بینی نبودم . هیچ زمان این همه تردید به جونم نیفتاده بود و هیچ وقت تیک تاک ساعت مثل خوره اینجور روح و روانم رو داغون نکرده بود . حتی نمیدونم اگه بخوام از خدا چیزی بخوام ، اون چیر باید...
-
هم قدم
جمعه 16 بهمن 1394 22:35
ﺑﺮﺍی ﻛﻔﺸﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﭘﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ ﻓﺮﻗﻲ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍﻫﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﻲ ﻳﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻫﺮ ﻣﺴﻴﺮی ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻫﻤﻘﺪﻡ ﺷﻮی ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﺍﺧﺮ ﺑﻪ ﺗﺎﻭﻝ ﻫﺎی ﭘﺎﻳﺖ ﻣﻲ ﺭﺳﻲ ﺍﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻛﻔﺶ ﻫﺎ ﺑﻲ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻛﻔﺸﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﭘﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﻣﻴﺰﻧﺪ ﺍﺩﻣﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺁﺯﺍﺭﺕ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ی ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻛﺮﺩﻱ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻫﻤﻘﺪﻡ ﺑﺎﺷﻲ..
-
حال عجیب
جمعه 16 بهمن 1394 22:29
حال عجیبی دارد این روزهای من...گیر کرده ام.... بین"ساعتی "که"نمیگذرد و... "عمری "که به سرعت"میگذرد."
-
نوع سوم
جمعه 16 بهمن 1394 16:17
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 بهمن 1394 09:34
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 بهمن 1394 17:24
-
حس سبز
چهارشنبه 14 بهمن 1394 22:28
منکه با یک دیدار کوتاهت ، با دو جمله محبت آمیز کلامت ، با اندکی توجه و مهربانیت چنین سرشار می شوم از حس سبز خوشبختی ، عاشقی قانعم . این خوشبختی های به ظاهر کوچک را هرازگاهی به من هدیه کن .
-
دیر نیست
سهشنبه 13 بهمن 1394 15:20
یه روزی می رسه که از سردر قلبم برت دارم ، ببوسمت و بذارمت توی پستوی ذهنم ؛ تا از توی دست و پای زندگیم جمع بشی . شاید فراموشت کنم شایدم فقط در حد گرفتن گرد و غبار روت به یادت بیفتم و سراغت بیام . بی صبرانه منتظر اون روزم * الهام عزیز : به زودی میرسه اون روز .
-
صحنه تئاتر من
سهشنبه 13 بهمن 1394 15:18
بازم منو آینه و لوازم آرایش بازم نمایشی در پیش است نمایش من حالم خوبه و هیچ مشکلی ندارم ؛ به چه زندگی لذت بخشی . لطفا به چشمام نگاه نکنید و باور کنید .
-
به تو می اندیشم
سهشنبه 13 بهمن 1394 11:55
من آخرین نسل انتظارم کودکی و جوانی ام در انتظار و از امروز در انتظاری کشنده تر انتظار برای پایان این انتظار خدایا نکند گوش هایت را گرفته ای که هیچ کدام از دعاهایم مستجاب نمی شوند ؟ اینک این من که به پای تو در افتادم باز
-
توقع بیجا
دوشنبه 12 بهمن 1394 21:46
ایکاش می اومدی اینجا منو می خوندی و برام می نوشتی از خودت ، از روزهات ، از دلت فکر کنم اینم بشه آرزویی روی آرزوهای دست نیافتی دیگه من :( عیب نداره بجای تو ، خودم هزار بار دیگه اینجا رو می خونم مثل همیشه ای که نیستی و خودم جای تو همه کاری واسه خودم انجام میدم . توقعاتم زیاد و بیجاست میدونم
-
شاخه به شاخه
دوشنبه 12 بهمن 1394 02:21
1) ** عشـــق ** همچو آتــــش است و تو هیـــــچ گاه یقـــین نـــخواهى داشت کــه قلـــبت را گــرمــا مـــى بخـــشد یـــا خـــانـــه ات را مـــى ســوزانـــد ......!!! { البته که می سوزونه و خاکستر میکنه } 2 ) فاصله تان را با آدمها رعایت کنید ، آدم ها یهو میزنند روی ترمز و اونوقت شما مقصرید!!!! { دقیقا } 3 ) مواقعی هم...
-
سوال
یکشنبه 11 بهمن 1394 21:56
صبر پرید از دلم ، عقل گریخت از سرم تا به کجا کشد مرا ، مستی بی امان تو ؟
-
تویی رسول عشق و مهربانی من
شنبه 10 بهمن 1394 20:33
می دونستی معجزه بلدی ؟ * امروز با هر کلمه حرفت آتشی از دلم خاموش کردی ، با هر نوازشی دردی از من دوا کردی و با هر بوسه ای مرهمی به زخمم گذاشتی * از تمام دنیا جز چاردیواری آغوشت چیزی نمیخوام چاردیواری که آرامش و امنیت بهم میده و طپش های دیوونه وار قلبم رو مهار میکنه * کنار تو شادم ، آرومم ، خوشبختم ، کم نیستم ، کم...
-
شاید ماه بعدی ، شاید
شنبه 10 بهمن 1394 00:16
-
جهنمی از ما
جمعه 9 بهمن 1394 08:50
تو نتیجه بوسه شیطانی بر تن عریانم و من به نوازش های دوزخی ات خو کرده ام من تکرار تبعید آدم هستم به زمین از باغ بهشت در مقیاسی دردناک تر تبعید از بهشت زمین به دوزخ در برزخ بودن و نبودنت یوغ عذاب حضور عزیزانت را بر گردن میکشم پاک باخته به من میگویند یک فی النار خالدین
-
درس عبرت
جمعه 9 بهمن 1394 08:40
خورشید رو باید از روی خاک دوست داشت از کف زمین به خورشید که بخوای نزدیک بشی ، بدون اینکه بخواد می سوزوندت ، براش فرقی نداره که واسه چی بهش نزدیک شده باشی بیخود واسه رسیدن به خورشیدم صندلای پاشنه بلند خریدم حالا هر روز موقع طلوعش بجای پوشیدن صندلام و بغل کردنش باید بشینم روی دل سوخته دردناکم مرهم بذارم
-
کاش های غیرممکن
جمعه 9 بهمن 1394 00:04
بازم یه پنجشنبه جمعه دلگیر دیگه کاش میشد تمام پنجشنبه ها و جمعه ها رو از تقویم پاک کرد از روزای زندگی حذف کرد باید پنجشنبه جمعه ها رو مرد
-
بین ما پل عذابه ، من خسته پایه پل
چهارشنبه 7 بهمن 1394 01:49
-
مثل هزاران زن دیگر
سهشنبه 6 بهمن 1394 11:51
من نمی تونم مواظب خودم باشم مثل هزاران زن دیگه که نمی تونن یعنی در واقع نمی خوایم مواظب خودمون نیستیم چون این وظیفه ما نیست وظیفه ما گرم و روشن کردن کانون یه زندگیه و مواظبت از ما به عهده کسیه که این زندگی رو با ما ساخته من نه تنها مواظب خودم نیستم بلکه کارهایی میکنم که خودمو تو خطر بندازم مثل هزاران زن دیگه چون هیچکس...
-
پس از روزها ، اینک آرامش
دوشنبه 5 بهمن 1394 15:55
تمام دیروز و دیشب خیلی آشوب بودم نمیخواستم امروز هم مثل دیروز بگذره صبح زود زدم از خونه بیرون و مستقیم رفتم توی پارک آب خوشبختانه تمام پمپ ها روشن بود و از همه جا صدای آب به گوش میرسید بارون شب قبل هوا رو تمیز کرده بود . آسمون نیمه ابری و هوای لطیف بهاری و صدای آرامش بخش آب تشویقم کرد بیشتر بمونم . همه جا خیس بود و...
-
بهارم را خزان زد
دوشنبه 5 بهمن 1394 00:23
هوای دلم پاییزیست و این هیچ ربطی به هوا و آسمان فصل و ماه ندارد . بعد از هر پاییزی زمستانی از راه میرسد سرد و بیروح ، فصل باور مرگ برگ ؛ فصل جمع آوری قوای طبیعت برای رویش بهاری . اما پاییز دل من به زمستان که برسد همانجا یخ میزند تا ابدیت که هیچ توان رویشم نیست . خاطره برگ ها در ذهن کوچه های خزان زده روحم رفته رفته خاک...