-
صادق باش
یکشنبه 4 بهمن 1394 03:46
دوش چه خورده ای دلا ؟ راست بگو نهان مکن چون خمشان بی گنه ، روی بر آسمان مکن باده ی خاص خورده ای ، نقل خلاص خورده ای بوی شراب میزند ، خربزه در دهان مکن دوش شراب ریختی ، از بر ما گریختی بار دگر گرفتمت ، بار دگر چنان مکن کار دلم به جان رسد ، کارد به استخوان رسد ناله کنم ، بگویدم ، دم نزن و بیان نکن ای دل پاره پاره ام ،...
-
بدحال
یکشنبه 4 بهمن 1394 01:25
-
آبستن آرزوها
شنبه 3 بهمن 1394 19:16
-
باز منم و تو
چهارشنبه 30 دی 1394 06:50
هزاران هزار دوست هم که داشته باشی حتی اگه از خانواده پرجمعیتی باشی اگه تو محل کارت با همه همکارات صمیمی باشی بازم توی سخت ترین لحظه های زندگی تنهایی بازم اونجایی که نیاز داری به کمک و همفکری هیچ کس کنارت نیست بازم یه حرفی رو دلت سنگینی میکنه که یا نمیتونی به کسی بگی یا تو اون لحظه خاص کسی نیست که محرم باشه شاید...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 دی 1394 06:44
-
معجزه ای به نام خانواده
جمعه 25 دی 1394 20:19
داغون و دلشکسته و غمگین ، دلم میخواست تنها بشینم و واسه خودم غصه بخورم . دلم میخواست لیوان لیوان چایی و نسکافه و قهوه بخورم تا بلکه بغض نشسته تو گلوم بره پایین و راه نفسم باز شه یا چیزی گوش بدم و های های گریه کنم تا شاید قفسه سنگین شده سینم یکم سبک شه. اونقدر بی حوصله بودم که دستم به هیچ کاری نمیرفت ، ذهنم تمرکزش فقط...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 دی 1394 00:50
-
به خود کرده گرفتارم
چهارشنبه 23 دی 1394 23:35
-
آدم های کش تنبونی
چهارشنبه 23 دی 1394 20:35
بعضی آدما هم مثل کش شلوار هستن! میان دوست میشن بعدش قهر میکنن میرن بعد پشیمون میشن برمیگردن بعد دوباره یه جریانی پیش میارن که قهر کنن یه مدت بعد با اعتراف به اشتباه برمیگردن که چند روز بعدش بازم قهر کنن!! خب چی میشه به این آدما گفت جز اینکه عطاشون رو به لقاشون بخشید و یک بار برای همیشه باهاشون قطع رابطه کرد؟ اینا...
-
خاطره ها
چهارشنبه 23 دی 1394 14:22
آهنگ بسیار زیبای سیمین از جمشید شیبانی : سیمین بری گل پیکری آری از ماه و گل زیبا تری آری همچون پری افسونگری آری دیوانه رویت منم چه خواهی دگر از من سرگشته کویت منم نداری خبر از من دانلود آهنگ از اینجا http://s7.picofile.com/file/8233102926/Simin.html
-
راه حل
چهارشنبه 23 دی 1394 08:11
هیچی بین ما درست نمیشه چطوره که دست و پامونو از توی زندگی هم جمع کنیم و از این به بعد سرمون به کار خودمون باشه ؟ چطوره که برای همیشه این قسمت از خاطراتمون رو چال کنیم زیر یه کرور کار تا فرصت واسه آه کشیدن نداشته باشیم ؟ چطوره دلامونو خوش کنیم به رنگ و لعاب دلخوشکنک دنیا تا هوایی نشه ؟ چطوره واسه هم یه مراسم ختم بگیریم...
-
شهد و شکر
سهشنبه 22 دی 1394 19:58
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز پیمانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم :( مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم مرا در خانه سروی...
-
توی خیالی ، خاطره خیالی ، عطر خیالی
سهشنبه 22 دی 1394 02:16
روی زمین نشستم و به دیوار تکیه دادم و خیره شدم به آفتاب طلایی رنگی که از روزنه پنجره ، روی دیوار پهن شده و سخاوتمندانه میره که برسه به گلدونای ردیف شده روی میز . نگاهم از دیوار سر میخوره روی گل ها و بعد میرسه به فرش و بعد هم به پوست سفید مهتابی رنگش . سرش روی پاهام آروم گرفته و دارم با موهای روشن و کوتاهش بازی میکنم ....
-
به سیم آخر زده ام
یکشنبه 20 دی 1394 21:59
امروز به یاد تمام اونایی که رفتن و نموندن ، همه اونایی که به خواسته خودشون رفتن و همه اونایی که رفتن تقدیرشون بود ، دلتنگ شدم ، زدم به سیم آخر . نشستم توی تراس زیر آسمون ابری و دلتنگ و سرد ، با خیال همشون یه فنجون چایی خوردم . با خیال تو بیشتر از همه ، چون چایی دوست داشتی . حالا هر کدوم یه طرف دنیان با یه سرنوشت خنده...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 دی 1394 17:10
-
رفتنی ها ، برنگردید لطفا
یکشنبه 20 دی 1394 14:57
رفتنی ها بالاخره میرن ! حتی اگه نیمی از وجودت باشن ! مثل نیمه وجود من که بچه دار شد و رفت دنبال زندگیش ، بدون اینکه حتی متوجه بشه که منو توی یه چهاردیواری خاطره ، دلتنگ و تنها ، جا گذاشته ! دلم می خواست داد بزنم تا توجهش جلب بشه ، تا یادش بیاد منو جا گذاشته ، اما می دونستم که رفتنی ها بالاخره میرن چه فریاد بکشم ، چه...
-
میگن جواب سلام ، علیکه
چهارشنبه 16 دی 1394 13:39
حالم بد، اندر بد ، اندر بد ، اندر بده سه روزه دارم تلاش میکنم باهاش تماس بگیرم که برنامه ریزی کنیم واسه گودبای پارتی دوستانه ، از تلفن کردن گرفته تا پیام دادن توی تلگرام و فیس بوک و لاین و ده جای دیگه . می بینم آنلاینه ، می بینم پیام هام دستش میرسه ولی جواب نمیده ! حالا که به تنهایی همه کارها رو انجام دادم و فقط مونده...
-
عین شین قاف
چهارشنبه 16 دی 1394 00:52
کبریتهای سوخته هم روزی درختهای شادابی بوده اند مثل ما که روزگاری می خندیدیم قبل از اینکه عشق روشنمان کند !
-
پاییز مهربان من
سهشنبه 15 دی 1394 23:22
روی تخت دوتایی دراز کشیده بودیم . شونه به شونه . سرمون رو یه بالش . هر دو از پنجره لخت بی پرده به آسمون صاف آبی خیره شده بودیم و هر کدوم توی فکر و خیالی . پنجه هامون در هم فرو رفته بود و توی گزگز سرمای وسط پاییز و کرختی بدن هامون فقط دستامون گرم بود . دست من به واسطه حضور دست گرم اون و دست اون به واسطه حضور دست من ....
-
اینم پرید
سهشنبه 15 دی 1394 14:40
امروز همه چیز با وضع اسفناکی تموم شد . بلیط سفر داره و من تا پنجشنبه نمیتونم واسه دیدنش برم . حالم بده . خیلی بد . جز یکی دوسال آخر که مشکلات نفسش رو گرفت همیشه بهترین و همدل ترینم بوده و متاسفانه میدونم با رفتنش دیگه دوستیمون مثل سابق نخواهد بود . میدونم خیلی چیزا قراره عوض بشه . دیگه چای دارچین برامون یه خاطره خیلی...
-
غیرمعمولی
دوشنبه 14 دی 1394 23:30
بیتو اندیشیدهام کمتر به خیلی چیزها میشوم بـیاعتنا دیگر به خیلی چیزها تا چـه پیش آید برای من! نمیدانم هنوز... دوری از تو میشود منجر به خیلی چیزها غیرمعمولیست رفتار من و شک کرده است چند روزی میشود ـ مادر بــه خیلـی چیزها نامـــههایت، عکسهــایت، خاطرات کهنهات میزنند اینجا به روحم ضربه، خیلی چیزها هیچ حرفی...
-
راست و دروغش با گوینده
دوشنبه 14 دی 1394 09:54
حالا دیگه نوبت به هیتلر رسید : از هیتلر پرسیدند : چرا از میان جنگ و عشق ٬ جنگ رابرگزیدی؟ پاسخ داد: درجنگ یا زنده میمانی یا میمیری اما در عشق روزی هزاربارمیمیری و زنده میشوی
-
ماریا
دوشنبه 14 دی 1394 00:51
-
تولد پروانه گونه
دوشنبه 14 دی 1394 00:41
دل کندن همیشه از لحظه ای شروع میشه که یکی یکی بدیاش برات پررنگ میشه . کم کم به خودت میای و میگی چقدر خنگ بودم که نفهمیدم چطور داره ازم سوء استفاده میکنه ! حس میکنی بازیچه بودی ! بعد برای حفظ عزت نفس خودت یا بهتره بگم حفظ ته مونده عزت نفست ، فاصله تو باهاش زیاد کنی ، دلتنگش بشی ، گریه کنی ، خاطرات رو مرور کنی ، اما در...
-
یه روز میاد که ...
یکشنبه 13 دی 1394 23:51
بالاخره یه روز جای زخمایی که بهم زدی خوب میشه و از تمام درد و رنجم یه خاطره کبود باقی میمونه برام .
-
مثل فرشته
یکشنبه 13 دی 1394 12:43
اونجوری که اون تو لباس سفید با گوشی دور گردنش و عینک ظریف فریم فلزیش ، نشسته بود روی لبه مبل و با محبت بچه آهوی روی میز رو بغل کرده بود و داشت با شیشه بهش شیر میداد ، دلم میخواست هزار بار براش بمیرم .
-
بیداری
شنبه 12 دی 1394 19:11
-
همخواب
شنبه 12 دی 1394 00:50
همخواب رقیبانی و من تاب ندارم بیتابم و از غصهٔ این خواب ندارم زین در نتوان رفت و در آن کو نتوان بود درماندهام و چارهٔ این باب ندارم آزرده ز بخت بد خویشم نه ز احباب دارم گله ازخویش و ز احباب ندارم ساقی می صافی به حریفان دگر ده من درد کشم ذوق می ناب ندارم وحشی صفتم اینهمه اسباب الم هست غیر از چه زند طعنه که اسباب ندارم
-
چه الگویی شوم من ؟
جمعه 11 دی 1394 11:31
+ مامان از کی چایی خور شدی ؟ - چطور مگه ؟ + آخه من اصلا چایی دوست ندارم ! میخوام بدونم کی مثل تو میشم !! - بهتر که دوست نداری اصلا چیز خوبی نیست . + پس تو چرا اینقدر میخوری ؟ و میمونم چی جواب بدم ؟ چطور بهش بگم که چی شد تا سر حد مرگ خودم رو به کافئین معتاد کردم ؟ و اینجاست که فشاری مضاعف به روح و روان خودت وارد میکنی...
-
شهرزاد
جمعه 11 دی 1394 09:53
امیر بدخواب بداخلاق تو را شهرزاد قصه گو خواهد کرد !