فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

پاییز


پاییز با من امسال مهربان تر باش
با من خسته دلِ درد آشنا
با من فرسوده ی کاهیده جان
با من زرد و پریشان و غمین
با من کوچیده از شهر بلا
با من این بار مهربان تر باش
من پیر و من دلتنگ و جان برلب
من آشفته حال و مرده دل
با من رو به زوال چون شمعی نیمه جان
ای خزان مهربان تر باش امسال



خمود،جمود


گاهی دست و پا زدن فقط خسته کردن خودمونه

گاهی فقط باید هیچکاری نکرد

صبر کرد و دید و شنید و بی حرکت موند



مردهای فنی


سالای اول ازدواج ، اون موقع ها که مد بود خانما هنر از خودشون در کنن و یه چیزایی از وسایل خونه رو خودشون درست کنن ، منم دوتا آباژور کوتاه بلند برای خونه درست کردم . خواستم به مَردَم احساس قدرت بدم بهش گفتم سیم برقش رو شما زحمت بکش وصل کن . فرمود : کار من نیست ، منکه آدم فنی نیستم ، نمیدونم فاز و نولش کدومه
بعد از کلی توضیح دادن که اون ربطی به این نداره و اصولا اون چیزیکه شنیدی مال پریز برق هست نه سیم و لامپ و کلید ، آخرش خودم کار برقش رو انجام دادم .
حالا ۱۷_۱۸ سال بعد از اون واقعه حیرت آور ، همون آدم که فنی نبود ، رفته برای خودش اسباب بازی خریده
تا میرسه خونه دریل شارژی رو بر میداره و میفته به جون کابینتا و در یخچال و کمد و ... و هی زررررر زرررر ، ترررر میزنه بهشون .
در یخچال نازنین رو باز کرد و بست ، حالا به غژغژ افتاده
در کابینت تا از کنارش رد میشی زارت میفته پایین
زیرِ میزِ تلویزیونی که اصولا دیواری بود و روی دیوار نصب شده بود با زور دوتا پایه چپوند و باعث شد در کمدهاش لا بیاره و کج بشه
آقا ما کار فنی ازت نخواستیم اون اسلحه تو غلاف کن بذار دو روز آخر عمر آسایش داشته باشیم بابا