-
سوال
سهشنبه 14 مهر 1394 22:35
دوستت دارم هایم بوی نا گرفت و نیامدی ! دوستت دارم هایت را در گوش که می خوانی ؟
-
پوووووف
سهشنبه 14 مهر 1394 22:21
روز بدی داشتم . با این همه حال بد و اعصاب خرد نزدیک بود یه تصادف مسخره هم ضمیمه روزم شه که به خیر گذشت .به این نتیجه رسیدم که و اقعا دیگه به ما مردم ایران امیدی نیست ! شاید معجزه لازمه !! یه ایبوک شروع کردم که احتمالا تا آخر این هفته تمومش می کنم . فقط ایراد ایبوک اینه که چشامو داره ضعیف می کنه . چشمه دیگه بالاخره...
-
یک زندگی مشترک هیجانی تضمینی !
دوشنبه 13 مهر 1394 22:37
یه فصلی از زندگیم بود که فکر میکردم چقدر زندگی مشترک قشنگه ! فکر میکردم چقدر خوبه که آدم توی همه چیز زندگیش یه شریک همیشگی داشته باشه که همو بفهمن ، که مشکلات زندگی رو با هم حل کنن ، که تکیه گاه هم باشن . یکی که روز رو به خاطر اون شب کنی و بخاطر همون شب رو به صبح برسونی . خلاصه فکر میکردم شریک و همسر آدم ، میشه تمام...
-
پیله عشق تو چنینم کرد
دوشنبه 13 مهر 1394 16:24
دگر دیسی رخ داد از پیله ات آزاد شدم کرم کوچکی که رنج و درد عشقت را از سر گذراند ، پروانه شد...
-
بچه ، خوب یا بد ؟
یکشنبه 12 مهر 1394 23:18
به نظرم وحشتناک ترین موجودات روی زمین بچه ها هستن ! موجودات کوچولوی حساسی که هر چقدر هم بهشون رسیدگی کنی ، هر چقدر مواظب رشد جسمی و روحیشون باشی ، هر چقدر توی تربیتشون دقت کنی و سعی کنی بهشون کارای درست و صحیح رو آموزش بدی ، بازم به جایی میرسی که کلا از دنیا آوردنشون پشیمون میشی . پسر و دخترش هم فرقی نداره ، پسر یه...
-
عکس نویس 1
شنبه 11 مهر 1394 22:59
از خانم فریبا وفی
-
آخ بازم فراموشم شد
شنبه 11 مهر 1394 16:08
امروزم برنامه پارک و نیمکت و بید مجنون و آسمون و نسیم با هم جور شد اما بازم گوشیم همراهم نبود که عکس بگیرم و اینجا یادگاری نگه دارم . قول به خودم که از فردا با گوشی در کمین باشم . فعلا این عکس از یه پارک بدون نیمکت و بید
-
سینما یا فاجعه بشری ؟
جمعه 10 مهر 1394 00:13
مهمون یه فیلم مزخرف دیگه بودم ، واقعا تهوع آور بود . نمیدونم این خانواده من واقعا چطوری میتونن اینقدر دقیق فیلمای حال به همزن رو از فیلمای خوب تشخیص بدن و درست سر بزنگا تصمیم بگیرن برن سینما ! لامصبا یه دونشم از دست نمیدن !! توصیه میکنم حتما فیلم بسیار جذاب " دو دوست " رو با فیلمنامه بسیار غنی و دیالوگ های...
-
شعر گمنام زندگیم
پنجشنبه 9 مهر 1394 15:41
فردا گلی می شکفد که سالها بعد شوره زار عمرم را به عطر وجودش معطر خواهد کرد . تولدت مبارک عزیزترینم ♡
-
منه امروزه روز
سهشنبه 7 مهر 1394 08:53
تغییرات خلقی من مثل نوار قلب یه بیمار قلبیه! همونطور پر فراز و نشیب ، همونطور بی نظم و قاطی ! یه روز پرانرژی و شادابم ، یه روز کج خلق و غرغرو ، یه روز خسته و بی حوصله ، یه روز عصبی و خشمگین ! اما اما امروز رو چه کنم که آمیزه ای از همه اینام ؟!!!!!!!
-
شعری از خانم دکتر میترا روحانی
دوشنبه 6 مهر 1394 10:01
چیست ؟ چیست فرق آدمی با جانور ؟! تا که می نازد به خود از آن بشر ؟ آدمی را گر نبود این امتیاز بود بیش از جانور غرق نیاز هست این نیروی ممتاز بشر عقل دوراندیش و آینده نگر در شگفتم در شگفتم من چرا این برتری گشته در او مایه ی وحشی گری ؟! درطبیعت بی گمان هرجانور هست هنگام سیری بی خطر من نمی دانم چرا نوع بشر وقت سیری می شود...
-
لذت یواشکی
یکشنبه 5 مهر 1394 09:51
از بین درختا ، درخت بید مجنون رو خیلی دوست دارم و از بین تمام نیمکت ها ، نیمکتی که زیر یه درخت بید مجنون نشسته باشه ! نزدیکی خونه پارکی هست پر از بید مجنون که از قضا زیر چندتاشون نیمکتای چوبی خوشکلی روی زمین نشسته ! امروز که برای پیاده روی رفتم پارک خیلی اتفاقی یه نیمکت زیر یه درخت خوشکل بید خالی بود و این یعنی امروز...
-
تو رو خدا بفهمید
شنبه 4 مهر 1394 22:04
اغلب اوقات رفتار اطرافیان چنان زننده و چندش آوره که از تمام مردای دنیا متنفر میشم و این تنفر به طور مساوی شخصیت همه مردای اطرافم رو نشونه می گیره بدون توجه به نقشی که توی زندگیم دارن . خواه برادر ، خواه پدر ، خواه پسر ، خواه همسر و ... به نظرم تنفر ، منفورترین حس دنیاست که مدتهای مدیدی هست که داره آروم آروم توی قلبم...
-
منه ساده
شنبه 4 مهر 1394 20:30
چرا من هیچ وقت یادم نمی مونه از کسی انتقام بگیرم؟ فقط وقتی بی مهریای کسی یادم میاد که یه بار دیگه هم منو اذیت کنه و بسوزونه . این عذابم میده . اگه فراموشم نمیشد و به موقع منم تلافی میکردم به چشم بعضیا آدم هالویی نبودم . الان حالم خیلی گرفتست و نمیدونم از دست خودم عصبانی باشم یا بقیه !؟!؟ حالم بده
-
خوش قولم
شنبه 4 مهر 1394 11:01
امروز یه روز جدیده با یه دنیا کار که هیچ وقت تمومی ندارن ! صبح که چشامو باز کردم شدیدا دلم هوس شعر داشت ولی کارهام بیشتر از اونی بود که بتونم به خودم چنین جایزه ای بدم . به دل عزیزم که بار خیلی از مشکلات و مسائل و احساسات ضد و نقیض رو سالهاست که صبورانه به دوش میکشه قول دادم در اولین فرصت به یه غزل از دیوان شمس و یه...
-
سوال
جمعه 3 مهر 1394 19:54
نگاهی به میله های توی دستم انداخت و پرسید : چی می بافی ؟ گفتم : حسرتهای روزم را به بغض های شبم می بافم تا کلاهی شود بر سر دل تنگم !
-
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
پنجشنبه 2 مهر 1394 23:35
امروز به یک کتاب قدیمی که نمی دونم دقیقا کی و کجا خونده بودم خیلی اتفاقی دسترسی پیدا کردم و مجددا خوندمش. البته قبلا ترجمه قدیمی شو خونده بودم که یادم نیست مترجمش کی بود ولی امروز ترجمه یغما گلروبی رو خوندم که زیاد به مذاقم خوش نیومد ، فکر کنم از اثرات سن و ساله که کم کم دارم کلاسیک پسند ! ( چه جالب! ) میشم ! به هر...
-
منه خبیث !
پنجشنبه 2 مهر 1394 23:06
امروز صبح به اجبار به یکی زنگ زدم و عید قربون رو تبریک گفتم . اون شخص شخیص دعایی قدیمی در حقم کرد که امروزه روز کمتر از فحش و آرزوی مرگ نیست ! و منه خبیثم جوابی دادم که بستگی به نیت اون شخص می تونست دعا باشه ، فحش باشه یا آرزوی مرگ ! البته نیمه پر لیوان رو می بینم و دعا تصورش می کنم ! گفت : ان شاءالله سال دیگه حاجی...
-
چگونه رپر شویم
چهارشنبه 1 مهر 1394 22:12
-
حریم امن تنهایی
چهارشنبه 1 مهر 1394 10:40
باز تنها میشوم پرده های نازک حریر سفید را کنار میزنم و پنجره کوچک اتاقم را باز میکنم تا آفتاب طلایی اولین روز پاییزی بدون واسطه اتاق را روشن و تنم را گرم کند . نسیم خنکی آرام میخزد توی اتاق پرده ها را تکان میدهد ، کاغذهای پراکنده ام را جابجا میکند و دسته ای از موهای کوتاهم را روی پیشانی ام جابجا میکند . لبخند میزنم به...
-
آغاز یک پایان
چهارشنبه 1 مهر 1394 07:02
و بالاخره سلام به پاییز سلام به آغاز یک پایان و کوچ به لالایی زمین و خمیازه های طبیعت به سبزهایی که آرام آرام زرد می شوند و خشک و سلام به مهریکه فاصله اش را هر روز از ما زیادتر میکند تا پلک های خسته نباتات با لالایی مادر زمین سنگین شود و در زیر گرمای دلنشینش به خواب رود . مهر مهربان من با هدیه زیبای نیمه اولش
-
آخرین روز تابستونم
سهشنبه 31 شهریور 1394 17:18
توی هوای نیمه گرم نیمه خنک یه گردش کوتاه و دلچسب حوالی میدون هفت تیر با دو تا از عزیزترینام ، دو ساعت گشت و گذار لابه لای کتابای فروشگاه نشر ثالث و خرید چند تا کتاب و سی دی واسه چهار تا از عزیزترینام ، یه فنجون بزرگ چایی دارچین دبش توی کافه به همراه یه موسیقی بی کلام عالی ، یه مترو سواری حال بهم زن و ناگزیر که ازش نگم...
-
خوشبختی
سهشنبه 31 شهریور 1394 09:11
خوشبختی یعنی لابلای کاغذات ، لابلای فایلای کامپیوترت ، توی یادداشت های گوشیت ، چندتایی از نوشته هاتو که بلاگفا یکجا پاکشون کرد پیدا کنی .
-
و باز هم خزان
سهشنبه 31 شهریور 1394 07:52
تابستونم با تموم حرارت و سرسبزیش به روز آخرش رسید و باروبندیلش رو جمع کرد تا جاشو به پاییز بده . به خزونی که چند ساله جز برگ ریزونش چیزیش شبیه پاییز نیست ! از باز شدن مدرسه ها و زنده شدن خاطرات و طبیعت زرد و نارنجیش و هوای متغییرش که بگذریم می رسیم به عطر تن تو که توی تک تک روزهاش پیچیده و با هر دم و بازدمی ریه هامو...
-
بدحال
دوشنبه 30 شهریور 1394 23:07
بازم یه بغض بی صاحب نشست کنج گلوم بخاطر نبودن و نموندن کسی که باید کنارم می بود و می موند درد بی درمون که میگن همینه نه راه پس داری نه راه پیش و تنها چاره ای که برات می مونه سوختن و خاکستر شدنه و گاهی اینجا و اونجا بصورت ناشناس نالیدن پلکامو هم نمیزنم چون اگه پلک بزنم اشکام جاری میشه مثل منگا خیره و آدم آهنی وار میرم...
-
دلتنگی
دوشنبه 30 شهریور 1394 23:04
دلتنگی که چیز عجیبی نیست ، یک دل تنگ میخواهد و دو چشم خیس !
-
خواهش
دوشنبه 30 شهریور 1394 23:02
حوالی احساسم باش نه دورتر دور که باشی دلم بهانه گیر میشود!
-
اول دفتر به نام یزدان
دوشنبه 30 شهریور 1394 22:51
بعد از خراب شدن بلاگفا و در نتیجه پاک شدن کل پستها و وبلاگم احساس کردم که بلاگفا دیگه جای من نیست ، کاسه کوزه ای هم که نمونده بود تا بخوام جمع کنم و اسباب کشی کنم پس یه لا قبا و دست خالی اومدم سراغ بلاگ اسکای ، امیدوارم اینجا دیگه امانتدار باشه و تراوشات احساس و قلمم و همچنین خاطرات سطر به سطر زندگیمو برام حفظ کنه...