فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

حماقت های قدیمی


بار اولی که باهم بحث شون شد لباس خواباشو با قیچی ریز ریز کرد و گفت دلش خنک شده .

دفعه بعد موهاشو کوتاه کرد ، پسرونه ی پسرونه . اخمای شوهرش تو هم رفت ولی بعد با بدجنسی گفته بود خیلیم بهت میاد .

دعوای بعدی همون چندتا پیرهن و دامنی هم که داشت بخشیده بود اما شوهرش بهش خندیده بود که بالاخره که چی؟

ده سالی ازش خبر نداشتم . دیشب که دیدمش چند دقیقه ای توی ایستگاه اتوبوس نشستیم به حرف . گفت بالاخره ازش جدا شدم . پرسیدم چطوری ؟ گفت : لجبازیامو بیشتر کردم ، غذاهامو سوزوندم ، به خونه نرسیدم ، با خانوادش قهر کردم ، پولاشو حروم کردم ، هر روز دعوا راه انداختم ، یه بار خودکشی کردم ، یه بارم که فهمیدم باردارم کلک بچشو کندم ، سر همین بالاخره طلاقم داد .


شب موقع خواب به این فکر میکردم حماقت یه خانواده چقدر میتونه عمیق باشه که بخاطر هیچ ، با یه ازدواج زورکی ، اینجوری دخترشون رو تحت فشار قرار بدن که برای رهایی دست به هر کاری بزنه !




خودکشی های زنانه


مواظب زنتون باشین

زن چراغ خونست و گرماش .

 اگه یه روز بی توجهی ببینه می گذاره پای مشغله کاری تون ولی اگه این بی توجهی بارها و بارها تکرار شه ، یه روز به خود میایید و می بینین چراغ خونه برای همیشه خاموش شده و شما می مونید سرمای یه خونه و تنهایی .

این حرفم رو کسایی درک می کنن که زنشون رو از دست دادن .

زن در قبال عمری که داره توی خونتون می گذرونه و وقتی که صرف شما و زندگی و بچه ها می کنه فقط توجه میخواد که اگه ازش دریغ بشه نه که یهو طوفان به پا کنه ، نه ، با بی توجهی به خودش با افراط و تفریط در انجام کاری ، راه خودکشی رو در پیش می گیره بدون اینکه شما متوجه شین .

یه روز نگاه می کنید می بینید با یه مرده متحرک بی احساس دارین شب و روز می گذرونید ، اگه واقعا تا اون موقع نمرده باشه . 

هر مردی که چراغ زندگیش روشنه و دلش گرمه ، از تلاش خودش بوده و حواس جمعش و توجهش به زنش .

 همچنین هر مردی که می ناله از زنش و زندگی نابسامانش مسبب خودش بوده و خودش بوده و خودش