فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

جای خالی سلوچ ۳


☆ می شود چیزی سال ها در تو گم باشد و تو از آن بی خبر بمانی ؟


☆ رهایی از دیگران آسان است ، رهایی از خود دشوار است . بسا ناممکن


☆ درد ، خویشاوند خود را می شناسد‌ .




جای خالی سلوچ ۲


مرگان احساس می کرد خوی خارپشتی را پیدا کرده است که هر وقت نیش حمله ای را به سوی خود می بیند سر به درون می کشد و یکپارچه خار می شود .چنانکه هیچ جانوری نمی تواند در او نفوذ کند . انگار چند جور آدم در مرگان حضور داشتند که هرگاه لازم می آمد یکیشان رخ می نمود و با بیرون رو در رو میشد . حالا هم مرگان همان خارپشت بود .



با حس خارپشت نزدیکی بسیار دارم . زمانی نه چندان دور من هم ...