فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

من ، دشمن من


از خودت وحشت میکنی وقتی که بفهمی  بزرگ ترین و بی رحمانه ترین جرم ها و جنایت های تاریخ بشر رو قادری انجام بدی ، اگه شرایطش برات پیش بیاد .

حیران ، به فکر فرو میری که چطور این همه پستی و وحشی گری و فساد رو در زوایای جسم و روحت پنهان کردی که خودت از وجودشون خبر نداری ! وحشتزده و هراسان به فکر پیدا کردن راهی می افتی که بتونی اون زوایای جسم و روحت رو که ممکنه هر لحظه تبدیل به دروازه جهنم بشه ، درز بگیری ، برای همیشه . 

اما در کمال ناباوری و حیرت متوجه میشی که هیچ راهی وجود نداره جز مبارزه پیاپی و نفس گیر !


خدایا دنیات به طرز ناعادلانه ای هولناکه ...




تقویم دردناک


روزای سخت می گذرن اما سخت

می گذرن اما جای زخمشون روی روح آدم می مونه

شاید بعضیا موقتا فراموش کنن که چه روزایی رو پشت سر گذاشتن اما هرگز رد پای این روزا از روح و جسم مون پاک نمیشه

فقط یه اشاره کوتاه کافیه که تمامش جلوی چشم آدم ظاهر بشه . این اشاره می تونه یه عکس ، یه متن ، یه مکان ، یه فیلم ، یه وسیله یا حتی یه روز توی تقویم باشه که برای ثانیه ای حضورش رو به رخ بکشه . بعد چیزی که می مونه خاطره دردناک اون روزاست که با بی رحمی تلاش میکنه که دوباره جون بگیره و چند روز دیگه از عمرمون رو سیاه و کبود و خاکستری کنه و چقدر بد که بعضی از ما با رضایت خاطر دل می سپاریم به ضربه های هولناک خاطراتی که سعی کردیم فراموش کنیم و نتونستیم .

نتونستیم و هر از گاهی غافلگیر می شیم از حضور چیزایی که دوباره ما رو برمی گردونه به ادامه درد کشیدن و دم نزدن