فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

مخ گریپاژ کنون

نشستم روبروی کتابخونه مرددم که چه کتابی رو شروع کنم . چندتایی جدید خریدم ، چندتایی نصفه نیمه خوندم و چندتایی دانلود کردم . بین دانلودیا چند تا رمانم هست . با خودم میگم بعد از خوندن دو سه تا کتاب سنگین و گریپاژ کردن مخم یه رمان می چسبه اما بعد از نگاه کردن اسماشون پشیمون میشم تصمیم می گیرم برم سراغ کتابای نیمه تمومم .

یا خدا !!!

هشت تا کتاب نیمه خونده ؟؟؟؟

اینبار دقیق تر نگاه می کنم . آخیش ! یکیش سررسید بود !

با یه چایی دارچین از خودم پذیرایی می کنم تا فرصت واسه تصمیم گرفتن داشته باشم .

با یه لیوان بزرگ چایی برمی گردم . البته این یکی چون تازه دمه آب زیپو نیست .

دستم میره سمت یک کتاب با جلد مشکی که بوک مارکرش نشون میده دو سوم کتاب رو خوندم اما پشیمون میشم . با وجودیکه دوست دارم زودتر تمومش کنم اما اینقدر سنگینه که فکر می کنم خوندن ده صفحه از این کتاب برابری میکنه با 100 صفحه از کتابای دیگه . یک کتاب دیگه دو قفسه پایین تر هست که معلومه یک چهارمش رو خوندم فکر کنم همین خوبه . برش می دارم ولی خامه کیک میاد جلوی چشمم پس می گذارمش سر جاش و کتاب جلد مشکی رو برمیدارم و این بار دیگه بدون تردید تصمیم می گیرم همینو بخونم . پله پله تا ملاقات خدا از دکتر عبدالحسین زرین کوب

تو دلم میگم دکتر جون ، استاد قلم ، فرهنگی فرهنگ دوست فرهنگ پرور ، دستت درد نکنه که اینقدر زحمت کشیدی ولی یکمم به فکر مغز و مخ آدمای معمولی مثل منم بودی بد نبودا !!!




نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

امروز به  یک کتاب قدیمی که نمی دونم دقیقا کی و کجا خونده بودم خیلی اتفاقی دسترسی پیدا کردم و مجددا خوندمش.

البته قبلا ترجمه قدیمی شو خونده بودم که یادم نیست مترجمش کی بود ولی امروز ترجمه یغما گلروبی رو خوندم که زیاد به مذاقم خوش نیومد ، فکر کنم از اثرات سن و ساله که کم کم دارم کلاسیک پسند ! ( چه جالب! ) میشم !

به هر حال به نظرم ارزش یه بار دیگه خوندن رو داره البته این بار از یکی از مترجمای قدیمی !


اطلاعات مختصری در مورد کتاب :

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

(به ایتالیایی: Lettera a un bambino mai nato) رمانی به زبان ایتالیایی از اوریانا فالاچی، نویسنده و خبرنگار ایتالیایی است که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد.

این کتاب با زاویه دید اول شخص و در قالب نامه‌ای از راوی داستان، یک زن جوان که گویا خود فالاچی است، با جنینی که در رحم خود باردار است نوشته شده که فرزند نازاده‌اش را از مصیبت‌های دنیا و بی‌رحمی آن می‌آگاهاند.

این کتاب تا ژانویه ۲۰۰۷ بیش از ۴ میلیون نسخه (بدون احتساب کپی‌ها) فروش داشته‌است.

این کتاب نخستین بار در سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی با عنوان «به کودکی که هرگز زاده نشد» توسط مانی ارژنگی به فارسی ترجمه و توسط موسسه انتشارات امیر کبیر در ایران منتشر شد (شماره ثبت کتابخانه ملی: ۱۱۰۵-۳/۷/۳۶). دومین ترجمه کتاب با عنوان «نامه به کودکی که هرگز متولد نشد» توسط ویدا مشفق به فارسی ترجمه شد و انتشارات جاویدان آن را در سال ۱۳۵۵ منتشر کرد. در سال ۱۳۸۲ یغما گلرویی ترجمه چهارم این کتاب را انجام داد و انتشارات دارینوش آن را به چاپ رساند.


دانلود ایبوک همین کتاب