فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

هیچکی تو نشد برام

با دویست نفرهم که ساعت ها حرف بزنم جای پنج دقیقه حرف زدن با تو رو نمی گیره . زندگیم کاروانسرا هم که بشه ، با همه مسافرها هم که معاشرت داشته باشم ، بازم حس تنهایی چنگالش رو از روی روحم بر نمیداره
حضور تو توی زندگیم خزش سیال گرما بود تو عمق وجودم
فتح روحم بود با شیرینی امنیت
وزش آرامش بود لابلای سلول های مضطرب تنم
خنکای سایه حضور تکیه گاهی بود برای گرمازده ای خسته
خلاصه بگم زندگی بودی برام
زندگی
جای خالیت تا ابد یه حفره سیاهه که مگر با مرگ پرشه



با تو بود که من ، من بودم . 



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.