فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

رفتنی ها ، برنگردید لطفا


رفتنی ها بالاخره میرن !

حتی اگه نیمی از وجودت باشن !

مثل نیمه وجود من که بچه دار شد و رفت دنبال زندگیش ، بدون اینکه حتی متوجه بشه که منو توی یه چهاردیواری خاطره ، دلتنگ و تنها ، جا گذاشته !

دلم می خواست داد بزنم تا توجهش جلب بشه ، تا یادش بیاد منو جا گذاشته ، اما می دونستم که رفتنی ها بالاخره میرن چه فریاد بکشم ، چه نکشم .

شاید یه روزی ، یه جایی ، یادش بیاد که منو توی ساعت 9 صبح پونزدهم دیماه جا گذاشته ، شاید یه وقت برگرده اما مطمئنا اون روز دیگه منه الانم نیستم . دیگه زندگی کردن بدون اون رو یاد گرفتم و به نبودنش عادت کردم . تا اون روز از وجودش یه خیال میسازم برای لحظه های تنهاییم ؛ اونجوری که دلم میخواد نه اون جوری که هست ! و روزی که برگرده مسلما دیگه نمی تونم و نمیخوام خودم رو با واقعیت حضورش تطبیق بدم چرا که خیالش مهربون تر و موندنی تر از خودشه !




نظرات 1 + ارسال نظر
angel-pain یکشنبه 20 دی 1394 ساعت 15:17 http://angel-pain.blogsky.com/

قلبی که شکسته را با چه می توان چسباند؟
بگوید من خودم می چسبانمش!
رفتنی باید بره و دیگه برنگرده واقعا چون دیگه اون جایگاه قبلی رو نداره ... چون من دیگه اون آدم قبلی نیستم.

دقیقا به همین دلیل هر کس که رفت نباید برگرده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.