فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

زن ها


تو زن ها را نمی شناسی 

آنها

 یک حافظه ی عجیب ،

برای نگهداری وقایع عاشقانه دارند 

هیچکدام از حرفهایت، یادشان نمی رود 

حتی می توانی 

تشریح لحظه ای را

 که با یک جمله ات دلشان شکست 

با جزئیات دقیق ،

دو سال بعد از دهانشان بشنوی...

وعده ها و قولهایت را 

طوری یادشان می ماند 

که هیچ رقمه 

نتوانی زیرشان بزنی 

ساعت و روز اولین دوستت دارم گفتنت 

لباسی که در اولین قرار ملاقات به تن داشتی

لرزش دستانت 

وقتی برای اولین بار دستشان را گرفتی 

حالت چشمانت 

وقتی اولین دروغ را از تو شنیدند ...

حتی

به راحتی می توانند بگویند 

فلان دروغ را فلان روز گفته ای و 

واقعیت ماجرا را 

از خودت بهتر توضیح می دهند 

می دانی 

زن ها 

موجوداتی هستند 

که در عمق رابطه شنا می کنند ...


سیمین _ بهبهانی





نظرات 1 + ارسال نظر
farrzad سه‌شنبه 10 آذر 1394 ساعت 20:52

عاشق اشعار سیمین هستم
مخصوصا این:
این حریفان همه هرجایی و پستند و تو نه
کم ز پتیاره و پتیاره پرستند و تو نه

این گدایان به تمنای جوی سیم تنم
چون چنار از سر خواهش همه دستند و تو نه

چون سپیدار رز آویخته این بی ثمران
خویشتن را ثمر عاریه بستند و تو نه

از تنم فرش هوس بافته خواهند و به عهد
رشته صد مرحله بستند و گسستند و تو نه

جرعه نوشان قلندر وش سرگردانند
یک شب از صد خم و صد خمکده مستند و تونه

دامن هرکه گذشت از برشان بگرفتند
گل خارند و به هردشت نشستند و تو نه

ماه افتاده در آبند و سراپا به دروغ
رونق خویش به یک موج شکستند و تو نه

لیک با این همه صد حیف که در بیماری
گرد بالین من اینان همه هستند و تو نه

روحش شاد

درود...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.