فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

پیش به سوی ته دیگ ماکارونی

توی تراس زیر آفتاب نشستم نسیم خنکی میاد که گرمای آفتاب رو دلپذیر میکنه نسخه ای هست که دکترم پیچیده . دکترم هرگز فکر نمیکنه که بعضی پوستا وقتی در معرض آفتاب قرار میگیرن عین ته دیگ سوخته ماکارونی میشن !

همچنین دکترم درک نمیکنه که شکستگی  دل با آفتاب درست نمیشه !

اصولا اعتقاد دکترم از بعد احساسی تهی و خالیه وگرنه باید می فهمید بیشتر از آفتاب روز به مهتاب شب و حضور کسی نیاز دارم .

دکترم خیلی چیزا رو نمی فهمه و فقط اصطلاحات پزشکی رو میفهمه ، دستور میده و نسخه می پیچه !




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.