فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

قربانی تاوانیم همه


مثل تمرد آدم و مجازات فرزندانش

مثل گناه حوا و تاوان دخترانش

ما هم باید قصاص شویم بخاطر گناه پدر
باید که سنگینی بار گناه پدر را بر دوش کشیم
آری خواهرجان ، برادرجان

باید که امروز با زندگی مان ، با خون دل خوردنمان ، با کوچک شدن و دم نزدن و تحمل کردن تقاص فریب خوردن پدر را بدهیم
دنیا چنین است گویی




مردابی


امروز تکرار دوباره دیروز و دیروز تکرار دقیقی از دیروزها

بین این همه روزمرگی های کسالت بار تکراری ، چون مرداب در حال گندیدنم . اولین قربانی این مرداب کیست ؟



مسیح مصلوب ، حسین شهید !


چه خدای ترسناکیست خدایی که در ازای قربانی گرفتن بهترین آفریده خود ، خشمش از کردارناشایست نوع بشر فرو می نشیند و گناه سایرین را به خون قربانی اش می بخشد . چه عدالت فراگیری ! و چه پیام وحشت زایی ! چه راه رستگاری ای را نشان بشر میدهد این خدای قربانی پذیر خشمگین عادل مآب !


چه خواب از سرم ربود این پیام مستقیم مسیحیان که ردی از خود بر خون حسینمان به جا گذاشته !


دست های پلیدی در نهان در کارست تا راه شهیدان راه حق را به نرمی و آرامی به سوی دلخواه و مطلوب دنیوی خود کج کنند مبادا خواب خرگوشی نوع بشر به بیداری با حق و حقیقت آشفته گردد و کساد شود بازار دین فروشان دنیا پرست آزمند .


چه سودی از تجارت مرگ می برند این سوداگران ناحق خون ؟




میراث


حال بد این روزهایمان میراث نادانی و ساده لوحی پدرانمان است . پدرانی که نان را تبعید کردند و قحطی را چون لات و منات و عزی با دست خود پیکر تراشیدند و بر محرابشان کمر به ستایس خم کردند و اینک شاهد قربانی شدن دختران و پسران شان هستند به فرمان بت های خود ساخته ای که خود نیز ادعای خدایی شان را  باور کرده اند !