-
خواب دیدم
پنجشنبه 16 اسفند 1403 00:22
چرا باید خواب ببینم روی پله های خونه یکی اجابت مزاج کردم و وقتی بهم اعتراض کرد بهش گفتم تو اگه وجدان داشتی یه توالت عمومی جلوی در خونت میساختی؟؟؟؟
-
تکه کتاب ۱۰
سهشنبه 8 آبان 1403 22:38
آدمیزاد دوتا پا داره و دوتا اعتقاد یکی برای وقتیکه حالش رو به راهه و یکی هم برای موقعیکه حالش خرابه اسم این دومی رو گذاشته دین کورت توخولسکی
-
جرقه های آگاهی
شنبه 17 شهریور 1403 22:28
همیشه سفلی رو مترادف پایین یا جنوب جغرافیایی میدونستم و علیا رو مترادف بالا یا شمال جغرافیایی . ولی امروز بعد از خوندن مطلبی درباره مصر علیا که در جنوب نیل قرار داشت و مصر سفلی که در شمال نیل ، چند لحظه گیج شدم ، چند لحظه بعد متحیر از کشفم اونم تو این سن و سال از مطلبی اینقدر ابتدایی . یعنی قبلا هرگز نه به گوشم خورده...
-
کمبوزه
دوشنبه 29 مرداد 1403 14:48
توصیف کمبوزه : خربزه ی کوچولویی که شبیه کدو هست ولی توش خیاریه که شیرینه :))))))
-
زادگاه
چهارشنبه 27 تیر 1403 19:36
در میان غبار ، سوادی از شهر در دور دست پیداست . این خاک ، این غبار ، اجداد منند که در ریه هایم فرو میروند و رسوب میکنند . این شهر ، زادگاه داغ و تفدیده من است که از دور برایم آغوش گشوده به خوش آمدم . من این خاک را دوست میدارم .
-
مسافران
سهشنبه 12 تیر 1403 20:57
در این راه باور نمیکنم کسی ماندگار باشد تو را به چشم کاروانسرایی می بینند برای دمی آسودن و آرمیدن خوراندن کاهی و یونجه ای به خران احساس شان و راهی شدن به سوی کاروانسرایی دیگر
-
بازم خاطره ها
شنبه 26 خرداد 1403 19:57
صدای اذان یاد تو بغض سمج اشک حلقه زده توی چشایی که نمیخوان ببارن و دلی بس تنگ کجایی؟ چرا رفتی؟ چرا نپرسیدی و رفتی؟ الان خوبی؟ من خرابم خراب
-
کتاب بخواب زیبای من
چهارشنبه 9 خرداد 1403 17:26
مگه مرض دارین یه جوری داستانو می نویسین که تا آخر کتاب آدم فکر میکنه رئیس پلیس سابق خودش قاتله کتاب بخواب زیبای من از ماری هیگینز کلارک ترجمه از کتایون شادمهر
-
تنهایی
پنجشنبه 7 دی 1402 19:11
به روز نیازم هیچوقت نبودی برو روزهای بی نیازی رو هم میتونم تنهایی سپری کنم
-
غزلی از دیوان شمس
سهشنبه 5 دی 1402 10:46
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی باید که جمله جان شوی تالایق باید که جمله جان شوی حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو رو سینه را چون سینهها هفت آب شو از کینهها وآنگه شراب عشق را پیمانه شو...
-
من و کتاب
شنبه 18 آذر 1402 21:58
کتاب رو برای این دوست دارم که تمام وجودت رو با واقعیت به تصویر کشیده شده به درد میاره ، آزرده خاطرت میکنه . از واقعیات تلخ و اشتباه جریحه دار میشی ، از این خطاها متنفر میشی ، از حمل این تنفر بر دل و روحت خسته میشی و در آخر تصمیم میگیری که لااقل تو یکی خودت رو از این خطاها پالایش کنی تا دیگه از خودت و رفتار و اعتقاداتت...
-
کتاب کویین
جمعه 17 آذر 1402 23:18
کتاب صوتی کویین از الکس هیلی رو گوش دادم. برجسته ترین نکته ای که تو چشم میزد از قول خدا حرف زدن بشر سفیدپوست بود . از زبان خدا گفتن تمام خواسته ها و تمایلات خوب و بدش ، خالی کردن کینه و حقارتش و عقده هاش به نام خدا و نیز ستم روا داشتن به بقیه و تبعیض گذاشتن بین ابنای بشر به اسم دستور خدا با خودم گفتم دقیقا کاری که توی...
-
پرمغز
شنبه 20 آبان 1402 17:11
جایی اینو خوندم ولی یادم نیست کجا ، توی دفترم یادداشت کردم بدون ذکر منبع متاسفانه ولی بسیار زیبا و پرمغز هست : من روز تازه ای هستم و برضد تو شهادت می دهم پس در من سخن نیکو بگو و عمل خیر انجام بده که دیگر مرا نخواهی دید
-
تکه کتاب ۹
چهارشنبه 10 آبان 1402 11:15
در تاریخ ، اعداد به تنهایی اهمیت چندانی ندارند . تاریخ را اغلب گروه های کوچک نوگرا می سازند نه جمع های انبوه واپس نگر . انسان خداگونه یووال نوح هراری
-
پاییز
دوشنبه 24 مهر 1402 16:30
پاییز با من امسال مهربان تر باش با من خسته دلِ درد آشنا با من فرسوده ی کاهیده جان با من زرد و پریشان و غمین با من کوچیده از شهر بلا با من این بار مهربان تر باش من پیر و من دلتنگ و جان برلب من آشفته حال و مرده دل با من رو به زوال چون شمعی نیمه جان ای خزان مهربان تر باش امسال
-
خمود،جمود
یکشنبه 23 مهر 1402 16:03
گاهی دست و پا زدن فقط خسته کردن خودمونه گاهی فقط باید هیچکاری نکرد صبر کرد و دید و شنید و بی حرکت موند
-
مردهای فنی
یکشنبه 9 مهر 1402 19:36
سالای اول ازدواج ، اون موقع ها که مد بود خانما هنر از خودشون در کنن و یه چیزایی از وسایل خونه رو خودشون درست کنن ، منم دوتا آباژور کوتاه بلند برای خونه درست کردم . خواستم به مَردَم احساس قدرت بدم بهش گفتم سیم برقش رو شما زحمت بکش وصل کن . فرمود : کار من نیست ، منکه آدم فنی نیستم ، نمیدونم فاز و نولش کدومه بعد از کلی...
-
تکه کتاب ۸
پنجشنبه 8 تیر 1402 18:29
تروریست ها به مگسی می مانند که سعی میکند یک چینی فروشی را نابود کند . این مگس آنقدر ضعیف است که نمیتواند حتی فنجانی را از جا بجنباند . پس گاوی را گیر می آورد و داخل گوشش میرود و شروع به وزوز میکند . گاو از ترس و خشم وحشی میشود و چینی فروشی را ویران میکند . انسان خداگونه یووال نوح هراری
-
جبر و انتخاب
یکشنبه 21 خرداد 1402 14:05
به دنیا آمدن جبرست مرگ هم جبرست اما در بین این دو هرچه اتفاق افتد انتخابی و اختیاریست ... یادم باشه برای خرابکاری هام دنبال مقصر نباشم ، یادم باشه گندکاریامو گردن خدا و قسمت و تقدیر و شانس نندازم . انتخاب هام ممکنه درست باشه ، ممکنه غلط ، مسئولیت پذیر باشم.
-
عکس نوشته
سهشنبه 2 خرداد 1402 16:00
-
سانسور
شنبه 29 بهمن 1401 02:56
امروز پی بردم سانسور در وجودم نهادینه شده ، چنان بست و قوت گرفته که بی اختیار و بی قصد و غرض روی همه چیز بی کم و کاست پیاده میشه . چنان که حتی این همه سال به ذهنم هم خطور نکرده بود که من هم یک سانسور چی هستم ! چندی پیش تعدادی کتاب به دستم رسید برای بخشیدن به خیریه ، طبق عادت همه رو زیر و رو کردم تا اگه چیزی چشممو گرفت...
-
سوال
شنبه 29 بهمن 1401 02:03
چرا به کسیکه اهل ساری باشه میگن ساروی ولی به کسیکه اهل ری باشه نمیگن ریوی؟
-
عجولدوست
شنبه 29 بهمن 1401 02:02
هنوز به دلم ننشسته بودی که از چشمم افتادی واقعا چه عجله ای داشتی؟
-
خستگان هزار ساله
شنبه 29 بهمن 1401 01:50
ماخستگان هزار ساله ایم ماجنگجوهای جنگ های بی فرجامیم باخانواده جنگیده ایم باعرف جنگیده ایم باجامعه جنگیده ایم باحکومت،باقاتل،باجانی،بادزد،بابیوطن،باهرزه،آری باحکومت جنگیده ایم داغ عزیز به دل کشیده ایم،داغ جوان و کودک و نوجوان و پیر و مرد و زن به دل داریم محروم بوده ایم تحریم شده ایم سانسور گشته ایم قحطی کشیده ایم جنگ...
-
یتیم خانه ای به نام ایران
شنبه 26 شهریور 1401 12:14
داریم کم میشیم یکی یکی می کشنمون یکی با اعدام یکی با گلوله یکی با قطار یکی با ضربه به سر یکی با واکسن نزدن یکی با کشتی یکی با پرت شدن از پنجره یکی با تزریق یکی با هواپیما یکی با موشک یکی با تصادف یکی با آتش سوزی یکی با آوار ساختمان داریم تموم میشیم و کاری نمی کنیم که هیچ دم هم برنمیاریم
-
تیماردار من
پنجشنبه 17 شهریور 1401 00:52
باز هم کوفته و له و داغون ، به هم ریخته و از هم گسسته و به زانو در اومده خودمو رسوندم به خاکم ، به زادگاهم ، به مبداء و تیماردار من زیر آفتاب داغ کویری روی خاک تفدیده و آشنا دراز میکشم به سبزی سربلند درختای کاج و سرو و نارون نگاه میکنم به رقص ملایم شاخه هاشون با نسیم شهریورماه آسمون آبی و بی لک ، درخشان و صاف و بی ریا...
-
تکه کتاب 7
شنبه 29 مرداد 1401 20:49
کتاب صوتی نان و شراب اثر اینیاتسیوسیلونه رو گوش دادم و خیلی خوشم اومد . در نتیجه دنبال نسخه PDF گشتم و یکبارم اونو خوندم . نکته های خیلی جالب و مشترکی با جامعه امروز ما داشت کلی اسکرین شات ازش گرفتم تا اینجا برای خودم بنویسم شون ولی اینقدر زیاد شد که تنبلیم شد اینهمه تایپ کنم . پس بسنده میکنم به اونکه بیشتر از همه...
-
حس و حال این روزام
سهشنبه 31 خرداد 1401 12:58
خسته و غمگینم مثل انجیر رسیده ای که تمام توانش را برای به کمال رشد کردن و بالیدن گذاشت و ناگهان در سقوطی وحشتناک و دردناک از درخت جدا شده با چرخشی سریع و سرگیجه آور با سرعت روی سنگ زیر درخت متلاشی شد . حالا از هم پاشیده و بی شباهت به خویشتن خویش ناامید از شیرین کردن کامی ، آخرین جرعه های رطوبتش در زیر داغی آفتاب...
-
چگونه همسرمان را به عذاب وجدان مبتلا کنیم
شنبه 28 خرداد 1401 15:48
آقایون یه راه یادتون میدم که به خانم های نافرمان و بی مسئولیت و بی احساسی که بعد از روزها کار شبانه روز اگه به خودشون یک روز تفریح یا استراحت جایزه دادن ، جوری عذاب وجدان بدین که دیگه غلط بکنن بازم دلشون هوای استراحت یا تفریح کنه . اصلا چه معنی داره زن جماعت پاشو از خونه بذاره بیرون و با دوتا دوستش بخواد حال و هوایی...
-
بلاگ اسکای محبوب
جمعه 9 اردیبهشت 1401 17:59
گوشیم که خوب بهم میریزه و هنگ میکنه مجبور میشم ریست فکتوریش کنم و چندین روز وقت بذارم پای تنظیم مجدد ، دانلود و نصب برنامه های مورد نیازم . کارهام روی هم تلنبار میشه . چهارشنبه و پنجشنبه رو کامل تا دیروقت شب میشینم پای انجامشون و بالاخره تموم میشن . حالا نوبت دلخوشی های کوچیکمه که رو به راهشون کنم . چندتا آهنگ ،...