ساعت یازده یک شب گرم شهریوره . وسط ریخت و پاش خونه ، لابلای کوهی از کارتون های پر شده و بسته شده و پلاستیک های پیچیده شده و وسایل سرگردان نشستم . صدای ضعیف اعلان پیام میاد . برام یه لینک فرستادن با بی میلی بازش می کنم و با پیش فرض اینکه یکی از اون لینکای مسخره ی " بدویید این لینک رو واسه صدهزار نفر بفرستین تا شاید تو قرعه کشی خیالی مون از شرکت آبیاری گیاهان دریایی یه دستگاه جهاز هاضمه برنده شین " هست ، انگشتم رفت واسه پاک کردنش ، اما با دیدنش گل از گلم شکفت . لینک تخفیف خرید کتاب از دیجی کالا بود و چه نیشی از من به خنده باز کرد . در حالیکه برای بار صدم صدای محمد معتمدی سکوت شب و خونه رو با آهنگ کویر میشکست ، نشستم به چک کردن لیست کتاب ها و بالاخره بعد از یک ساعت تمام تفکر و اندیشه ، ساعت دوازده شب قاطعانه کتاب کلیدر رو سفارش دادم و بلافاصله برای خواب حاضر شدم . توی مرز خواب و بیداری هول برم داشت که ای دل غافل حالا که کار از کار گذشته چجوری بگم توی این هیری ویری صبح جمعه منتظر رسیدن خریدم هستم ! اونم چه خریدی ! با چه قیمتی ! احتمالا ریختن خونم حلاله !!
پ.ن : چرا این روزا اینقدر بهم گیر میدن ؟!
پ.ن۲: یک بارم که خانمانه نشستم خونه و نرفتم خرید ، خرید خودش اومد سراغم !
یک آهنگ زیبا و دلنشین از سالار عقیلی با نام عشق دیرین
دانلود آهنگ
http://s9.picofile.com/file/8306742626/Eshghe_Dirin_IRMP3.IR).html
عشق دیرین
ای دیر به دست آمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی
چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی
چون دوستی سنگدلان زود برفتی
زان پیش که در باغ وصال تو دل من
از داغ فراق تو برآسود برفتی
ناگشته من از بند تو آزاد بجستی
ناکرده مرا وصل تو خشنود برفتی
آهنگ به جان من دلسوخته کردی
چون در دل من عشق بیفزود برفتی
شعر از اوحدالدّین محمّدبن محمّد انوری
دانلود آهنگ ای دیر به دست آمده از حبیب از اینجا
تمام دیروز و دیشب خیلی آشوب بودم نمیخواستم امروز هم مثل دیروز بگذره صبح زود زدم از خونه بیرون و مستقیم رفتم توی پارک آب
خوشبختانه تمام پمپ ها روشن بود و از همه جا صدای آب به گوش میرسید
بارون شب قبل هوا رو تمیز کرده بود . آسمون نیمه ابری و هوای لطیف بهاری و صدای آرامش بخش آب تشویقم کرد بیشتر بمونم . همه جا خیس بود و جایی واسه نشستن پیدا نمیشد کنار تیر چراغ برق جلوی چرخ آبی وایسادم پلکامو بستم و به صدای قشنگش گوش دادم . حس جالبی بود انگار که صدای آب داشت گره هایی نامرئی از روح و ذهنم رو باز میکرد اولین اثرش باز شدن سگرمه هام بود و بعدی شل شدن عضلات فک و چونم انگار که لبخند روی لبام نشسته باشه بعد از یک ربع بی حرکت بودن و گوش دادن به آرامش صداش انگار وزنه هایی از روی سر و گردن و قفسه سینه و شونه هام برداشته شد راه نفسم باز شد حس کردم سبک شدم
انگار که خاصیت صدای آب این باشه
که وقتی خوب بهش گوش بدی سبک میشی شسته میشی رها میشی
حالت خوب میشه
حتی صدای بلند آهنگ و همهمه عده ای که نرمش صبحگاهی انجام میدادن هم نتونست اذیتم کنه مقداری پیاده روی کردم و دوباره جلوی چرخ آبی وایسادم و چشامو بستم میخواستم برای شب کردن امروزم به اندازه کافی انرژی و آرامش ذخیره کنم و موفق هم شدم
خونه که رسیدم دیگه از طپش های وحشتناک قلبم و نفس تنگی هم اثری نبود
انگار اونم درمان شده بود
دلم از دنیا گرفته شب من مهتاب نداره
روز من بی تو عزیزم حتی خورشیدم نداره
نگو که باور نداری عاشقم عاشق خسته
نگو که تنها میذاریم با یه دنیا غم و غصه
دلم می خواد تا سر حد مرگ آهنگ غمگین گوش بدم و قهوه بخورم و گریه کنم ولی از اونجایی که همیشه همه کارام برعکسه هنزفری رو تا آخر چپوندم توی گوشام و با صدای خیلی کم آهنگای غمگین گوش میدم و با لبخند آشپزی میکنم و لباس اتو میکشم و دیکته میگم !
فکر کنم یه سر روحم وصله به یه مخزن بزرگ زیرزمینی ذخیره غصه که اینقدر تحملم زیاده و عجیب قلب پر رویی دارم که زیر این همه فشار هنوز کجدار و مریز به طپش بی وقفش ادامه میده و به روی خودش نمیاره !