ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
" الکساندر بورژیا " نماینده ای نزد " ساوونارولا " فرستاد و به او تذکر داد که چون او کشیش ها را به فضایل اخلاقی دعوت میکند و توده مردم را برای طلب حقوقشان میخواند ، آن ها را در واقع فاسد و تباه میسازد !
و شاید جناب پاپ میخواست بگوید از خدا بترس ! دست من و فرزندان و یاران و کارکنان مرا در غارت زمین و برده ساختن مردم و پاشیدن تخم شر و بدی ، فساد و بدبختی در هر مکانی آزاد بگذار !
" معاویه بن ابی سفیان " به " علی (ع) " پیغام داد که : اما بعد ، علی ! در دین خود از خدا بترس !
و شاید میخواست بگوید از خدا بترس ! دست من و فرزندان و یاران و کارکنان مرا در غارت زمین و برده ساختن مردم و پاشیدن تخم شر و بدی ، فساد و بدبختی در هر مکانی آزاد بگذار !
چقدر آشنا ؟!
چقدر ملموس ؟!
چقدر تکراری ؟!
از خودت وحشت میکنی وقتی که بفهمی بزرگ ترین و بی رحمانه ترین جرم ها و جنایت های تاریخ بشر رو قادری انجام بدی ، اگه شرایطش برات پیش بیاد .
حیران ، به فکر فرو میری که چطور این همه پستی و وحشی گری و فساد رو در زوایای جسم و روحت پنهان کردی که خودت از وجودشون خبر نداری ! وحشتزده و هراسان به فکر پیدا کردن راهی می افتی که بتونی اون زوایای جسم و روحت رو که ممکنه هر لحظه تبدیل به دروازه جهنم بشه ، درز بگیری ، برای همیشه .
اما در کمال ناباوری و حیرت متوجه میشی که هیچ راهی وجود نداره جز مبارزه پیاپی و نفس گیر !
خدایا دنیات به طرز ناعادلانه ای هولناکه ...