ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پیام های مثلا عاشقانه اما ...
مرد : اهان خب نگرانت شدم دیگه خوب میخوابی ها خخخخخخخخ
زن : خخخخخ آره خواب بهترین کار دنیاست جات خالی
مرد : شما بجای ما. دیگه جای ما خالی نیست عزیزم
زن : تیکه میندازی؟ اعصابمو لازم دارم حداقل برای چند ماه آینده
...
زن : اگرزنی دوستت داشته باشه کل نیروهای جهان نمیتونن نظرش روعوض کنن
هرچی که باشی
اگه دوستت نداشته باشه هم کل کائنات نمیتونن کاری برات بکنن
مرد : البته ممکنه نظر ادمها بسته به شرایط عوض بشه
زن : به میزان شعورشون هم بستگی داره
مثلا من اگه شعور داشتم اردیبهشت پارسال پیام رو میگرفتم و گورمو گم میکردم
...
مرد : من میرم جلسه تا حدود 5طول میکشه خ خ خ خ خ خ خیلی دوست دارم
مرد : حس میکنم دیگه مثل قبل دوستم نداری این خیلی اذینم میکنه
زن : برو به جلسه هات برس عزیزم خدانگهدارت
و اینگونه بود که باز هم مرد به بهانه جلسه فرار کرد و همچنان دل زن رو با غصه هاش تنها گذاشت مثل همیشه
پ.ن : سخت ترین کار دنیا اینه که بخوای با کسی بحث کنی که از اول به خودش قول داده : "هیچی نفهمه"...!!! "مارک تواین"
بیتو اندیشیدهام کمتر به خیلی چیزها
میشوم بـیاعتنا دیگر به خیلی چیزها
تا چـه پیش آید برای من! نمیدانم هنوز...
دوری از تو میشود منجر به خیلی چیزها
غیرمعمولیست رفتار من و شک کرده است
چند روزی میشود ـ مادر بــه خیلـی چیزها
نامـــههایت، عکسهــایت، خاطرات کهنهات
میزنند اینجا به روحم ضربه، خیلی چیزها
هیچ حرفی نیست، دارم کمکم عادت میکنم
من بـــه این افکار زجرآور... بـــه خیلـی چیزها
میروم هرچند بعد از تو برایم هیچچیز...
بعدِ من اما تـــو راحت تر به خیلی چیزها
شاعر : گمنام
هیچ آغوشی مرا آرام نمی کند جز آغوش همیشه باز و همیشه گرم و همیشه عاشق تو . گیسوانم به جستجوی دستان همیشه نوازشگرت پریشان و بی قرار است ؛ چون دلم .
تو قطعه ای از بهشتی که خدا ، آنرا در دنیا برای آرامش از بهشت راندگان به ودیعه گذاشته .
آرامشم ، دلتنگ دستان چروکیده ات هستم !
تو زن ها را نمی شناسی
آنها
یک حافظه ی عجیب ،
برای نگهداری وقایع عاشقانه دارند
هیچکدام از حرفهایت، یادشان نمی رود
حتی می توانی
تشریح لحظه ای را
که با یک جمله ات دلشان شکست
با جزئیات دقیق ،
دو سال بعد از دهانشان بشنوی...
وعده ها و قولهایت را
طوری یادشان می ماند
که هیچ رقمه
نتوانی زیرشان بزنی
ساعت و روز اولین دوستت دارم گفتنت
لباسی که در اولین قرار ملاقات به تن داشتی
لرزش دستانت
وقتی برای اولین بار دستشان را گرفتی
حالت چشمانت
وقتی اولین دروغ را از تو شنیدند ...
حتی
به راحتی می توانند بگویند
فلان دروغ را فلان روز گفته ای و
واقعیت ماجرا را
از خودت بهتر توضیح می دهند
می دانی
زن ها
موجوداتی هستند
که در عمق رابطه شنا می کنند ...
سیمین _ بهبهانی
در باب چیزی به نام شانس همین قدر بس که بگم اگه باریدن بارون واسه ملت یاد آور خاطرات قشنگ شاعرانه و عاشقانه و قدم زدن های دو نفره با چتر و بی چتر و ... باشه واسه من فقط یاد آور یه چیز میتونه باشه :
بدو تراس رو بشور تا بارون بند نیومده !
فقط بدو !