ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
نشستم روبروی کتابخونه مرددم که چه کتابی رو شروع کنم . چندتایی جدید خریدم ، چندتایی نصفه نیمه خوندم و چندتایی دانلود کردم . بین دانلودیا چند تا رمانم هست . با خودم میگم بعد از خوندن دو سه تا کتاب سنگین و گریپاژ کردن مخم یه رمان می چسبه اما بعد از نگاه کردن اسماشون پشیمون میشم تصمیم می گیرم برم سراغ کتابای نیمه تمومم .
یا خدا !!!
هشت تا کتاب نیمه خونده ؟؟؟؟
اینبار دقیق تر نگاه می کنم . آخیش ! یکیش سررسید بود !
با یه چایی دارچین از خودم پذیرایی می کنم تا فرصت واسه تصمیم گرفتن داشته باشم .
با یه لیوان بزرگ چایی برمی گردم . البته این یکی چون تازه دمه آب زیپو نیست .
دستم میره سمت یک کتاب با جلد مشکی که بوک مارکرش نشون میده دو سوم کتاب رو خوندم اما پشیمون میشم . با وجودیکه دوست دارم زودتر تمومش کنم اما اینقدر سنگینه که فکر می کنم خوندن ده صفحه از این کتاب برابری میکنه با 100 صفحه از کتابای دیگه . یک کتاب دیگه دو قفسه پایین تر هست که معلومه یک چهارمش رو خوندم فکر کنم همین خوبه . برش می دارم ولی خامه کیک میاد جلوی چشمم پس می گذارمش سر جاش و کتاب جلد مشکی رو برمیدارم و این بار دیگه بدون تردید تصمیم می گیرم همینو بخونم . پله پله تا ملاقات خدا از دکتر عبدالحسین زرین کوب
تو دلم میگم دکتر جون ، استاد قلم ، فرهنگی فرهنگ دوست فرهنگ پرور ، دستت درد نکنه که اینقدر زحمت کشیدی ولی یکمم به فکر مغز و مخ آدمای معمولی مثل منم بودی بد نبودا !!!
امروز به یک کتاب قدیمی که نمی دونم دقیقا کی و کجا خونده بودم خیلی اتفاقی دسترسی پیدا کردم و مجددا خوندمش.
البته قبلا ترجمه قدیمی شو خونده بودم که یادم نیست مترجمش کی بود ولی امروز ترجمه یغما گلروبی رو خوندم که زیاد به مذاقم خوش نیومد ، فکر کنم از اثرات سن و ساله که کم کم دارم کلاسیک پسند ! ( چه جالب! ) میشم !
به هر حال به نظرم ارزش یه بار دیگه خوندن رو داره البته این بار از یکی از مترجمای قدیمی !
اطلاعات مختصری در مورد کتاب :
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
(به ایتالیایی: Lettera a un bambino mai nato) رمانی به زبان ایتالیایی از اوریانا فالاچی، نویسنده و خبرنگار ایتالیایی است که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد.
این کتاب با زاویه دید اول شخص و در قالب نامهای از راوی داستان، یک زن جوان که گویا خود فالاچی است، با جنینی که در رحم خود باردار است نوشته شده که فرزند نازادهاش را از مصیبتهای دنیا و بیرحمی آن میآگاهاند.
این کتاب تا ژانویه ۲۰۰۷ بیش از ۴ میلیون نسخه (بدون احتساب کپیها) فروش داشتهاست.
این کتاب نخستین بار در سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی با عنوان «به کودکی که هرگز زاده نشد» توسط مانی ارژنگی به فارسی ترجمه و توسط موسسه انتشارات امیر کبیر در ایران منتشر شد (شماره ثبت کتابخانه ملی: ۱۱۰۵-۳/۷/۳۶). دومین ترجمه کتاب با عنوان «نامه به کودکی که هرگز متولد نشد» توسط ویدا مشفق به فارسی ترجمه شد و انتشارات جاویدان آن را در سال ۱۳۵۵ منتشر کرد. در سال ۱۳۸۲ یغما گلرویی ترجمه چهارم این کتاب را انجام داد و انتشارات دارینوش آن را به چاپ رساند.