ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آفتاب طلایی کم جون و بی رمق پاییزی از لابلای ابرهای نازک و حلاجی شده و دود دم این وقت سال آسمون ،خودشو به پنجره اتاق رسونده و مثل آدمی نفس بریده و خسته روی تخت پهن شده . روی تخت نشستم و کتابی که واسه خوندن و تموم کردنش با خودم کلنجار میرم ، کنار دستمه . دلم گرما می خواد و عطر قهوه !
این روزا با خودم مهربون شدم و زیاد خودمو به آرزوهای کوچیکم می رسونم . قهوه ندارم بجاش یه فنجون خیلی کوچیک کافی میکس بدون شکر با طعم خامه درست می کنم و با لپ تاپ می پرم روی تخت . صدای ملایم سه تار و دکلمه توی اتاق می پیچه . همینطور که لباسای خشک شده رو تا می زنم ، جرعه جرعه کافی میکسم رو می خورم و همصدا میشم با دکلمه :
چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم
گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم
ز کشاکش چو کمانم به کف گوش کشانم
قدر از بام درافتد چو در خانه ببندم
...
روحم با هر ضرباهنگ این دکلمه داره وجین میشه .
شعر را بصورت کامل از اینجا ببینید .