ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
کاش منهم استادی داشتم آشنا به جادو و سنت و ... و دیوانگی ای درمان ناپذیر تا به دنبال خواسته هایم آواره دنیا می شدم ، راز سنت می آموختم و زبان نشانه ها . دنباله نشانه ها را می گرفتم و راه می افتادم دور دنیا . گاهی پیاده و گاهی با قطار ، گاهی در بیابان و گاهی در کوهستان . می رفتم و می نوشتم ، می نوشتم و می آموختم و در نهایت به مقصد می رسیدم . ایکاش !