فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

دردناکه ، بفهم


پیام های مثلا عاشقانه اما ...



مرد : اهان خب نگرانت شدم دیگه خوب میخوابی ها خخخخخخخخ

زن : خخخخخ آره خواب بهترین کار دنیاست جات خالی 

مرد : شما بجای ما. دیگه جای ما خالی نیست عزیزم 

زن : تیکه میندازی؟ اعصابمو لازم دارم حداقل برای چند ماه آینده

...

زن : ‏اگرزنی دوستت داشته باشه کل نیروهای جهان نمیتونن نظرش روعوض کنن

هرچی که باشی

اگه دوستت نداشته باشه هم کل کائنات نمیتونن کاری برات بکنن

مرد : البته ممکنه نظر ادمها بسته به شرایط عوض بشه 

زن : به میزان شعورشون هم بستگی داره

مثلا من اگه شعور داشتم اردیبهشت پارسال پیام رو میگرفتم و گورمو گم میکردم

...

مرد : من میرم جلسه تا حدود 5طول میکشه خ خ خ خ خ خ خیلی دوست دارم 

مرد :  حس میکنم دیگه مثل قبل دوستم نداری این خیلی اذینم میکنه 

زن : برو به جلسه هات برس عزیزم خدانگهدارت


و اینگونه بود که باز هم مرد به بهانه جلسه فرار کرد و همچنان دل زن رو با غصه هاش تنها گذاشت مثل همیشه



پ.ن : سخت ترین کار دنیا اینه که بخوای با کسی بحث کنی که از اول به خودش قول داده : "هیچی نفهمه"...!!!         "مارک تواین"



پنجشنبه ی انتظار


کم کم انتظار بخشی از وجودم شد . انتظار برای به صبح رسیدن ، برای پیام دادنت ، برای اومدنت ، برای دیدنت ، برای موندنت !

انتظار برای دوشنبه ها ، برای خواستنم ، برای نتیجه کارت ، برای تلفن زدنت !

انتظار واسه هزاران چیز که حواسمو پرت کرد از سپری شدن تک تک روزای جوونیم و حالا توی سنی که نه جوونم واسه شروع کردن و نه پیرم واسه مردن ، توی تراس میشینم و واسه دلخوشیم از آب و هوا لذت میبرم و اینجا دری وری می نویسم .


طراوت و شادابیمو با خودت کجا بردی؟