فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

عجبا


چی به سر دل بدبختم اومده که یک ماه تمام از همه کس و همه چیز به دور بودم ولی دلم برای هیچکس و هیچ چیز تنگ نشد !!

نه خونه ، نه همخونه

نه کار ، نه همکار

نه دوست و نه همسایه


تو کاری با دلم کردی که فکرشم نمی کردم !



تو روحتون


خسته ، افسرده ، تنها ، حوصله سر رفته رفتم توی تراس

صندلی زدم و نشستم

کتاب نه چندان جذابی به دست گرفتم و به زور شروع کردم به خوندن

هنوز صفحه دوم نرسیده بود که یهو

شُررررررررر 

از طبقه بالا یه استخر آب ول کردن پایین


خب بی شعورا شما که همیشه چشم چرونیه خونه همسایه ها رو میکنین نمی میرین اینجور وقتا هم یه نگاهی بکنین




گذران


دو غریب در همسایگی هم روزگار می گذرانند و چه غم انگیز که فقط روزگار را می گذرانند !