فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

زمین مهربون ، ما رو ببخش !



ما آدما عادت داریم اونایی رو که بهشون مدیون هستیم نبینیم و به چیزایی که همیشه داریم اهمیت ندیم . به جاش به چیزی بیشتر اهمیت بدیم که سخت تر دستمون بهش میرسه مثل آسمون !                                    

آبی آسمون بی انتها ، جادوی شب و روز ؛ و راز و رمزش از یادمون برده هر چی که داریم از تو داریم .

یادمون رفته از تو زاده شدیم و تمام سال های عمرمون رو با تو رشد کردیم و بالاخره یه روزی در آغوش تو آرامش می گیریم .

یادمون میره تویی که ما رو سیر می کنی و بهمون امنیت می بخشی و بخاطر سخاوت و مهربونی تو هست که می تونیم زنده بمونیم و زندگی کنیم و به کمال برسیم .

اینقدر به بودنت عادت کردیم که هرگز تصور نمی کنیم اگه روزی بیاد که تو نباشی چی به سر ما میاد ؟

اینقدر دونسته و ندونسته بهت زخم زدیم و ویروونت کردیم و تو همچنان صبوری و مهربونی کردی که هرگز به فکرمون نرسید که با این حماقت هامون داریم پیرت می کنیم ، خسته و فرسودت می کنیم .

داریم با دست خودمون ویرونت می کنیم .









مادر مهربون ما ، ما فرزندان فراموش کارت رو ببخش و مثل همیشه تاریخ با ما مهربون باش .





مراقب باشیم همین یک زمین را داریم .



و باز هم خزان

تابستونم با تموم حرارت و سرسبزیش به روز آخرش رسید و باروبندیلش رو جمع کرد تا جاشو به پاییز بده .

به خزونی که چند ساله جز برگ ریزونش چیزیش شبیه پاییز نیست !

از باز شدن مدرسه ها و زنده شدن خاطرات و طبیعت زرد و نارنجیش و هوای متغییرش که بگذریم می رسیم به عطر تن تو که توی تک تک روزهاش پیچیده و با هر دم و بازدمی ریه هامو پر میکنه .

پاییز امسال یادآوری میکنه که سی و پنجمین سال عمرت هم به پایان میرسه .

خوبیش اینه که با سی و شش سالگیت حالم خوبه مثل بیست و چهار سالگیت !

فقط یه آرزو دارم که امیدوارم ببینی و بخونی و برآورده کنی .

امسال و سال های بعد رو تا آخر عمرمون با من مهربون تر باش !

تو فقط با من مهربون باش در عوض قول میدم هر سال روز تولدت دنیا رو بخاطر تو تعطیل کنم ؛ هر سال روز تولدت فقط مال تو باشم ؛هر سال روز تولدت تو باشی و یه دنیا محبت ، من باشم و یه دنیا ستایش و قدر دانی !

هر سال آخرای پاییز تو بشین جوجه هاتو بشمار ، من بشینم از دیدنت لذت ببرم!

قول میدم واسه رسیدن به اون روز خاص تمام لحظه های هر ساعت رو به هم ببافم تا روزات شب بشه و شبات روز .

تو فقط خوب باش!

تو فقط با من مهربون باش!

تو فقط منو بیشتر از بیست و چهارسالگیت بخواه!

قول میدم!