فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

معجزه


دلم یه معجزه میخواد . نه از اون مدلا که شتر از دل کوه در بیاد یا دریا نصف بشه یا مرده زنده شه ، نه ، از اون مدلا که یه روز از خواب بیدار شم ببینم همه این چند سال زندگیم کابوس بوده ، یه خواب بد ، بعد پهلو به پهلو شم و چشمم به وجود نازنینت روشن شه که کنارم آروم خوابیدی و خدا رو شکر کنم که فقط خواب بوده ، که واقعا دارمت . دلم معجزه میخواد . یه معجزه بزرگ . بزرگ ترین معجزه زندگیم .



تویی رسول عشق و مهربانی من


می دونستی معجزه بلدی ؟


* امروز با هر کلمه حرفت آتشی از دلم خاموش کردی ، با هر نوازشی دردی از من دوا کردی و با هر بوسه ای مرهمی به زخمم گذاشتی


* از تمام دنیا جز چاردیواری آغوشت چیزی نمیخوام

چاردیواری که آرامش و امنیت بهم میده و طپش های دیوونه وار قلبم رو مهار میکنه


* کنار تو شادم ، آرومم ، خوشبختم ، کم نیستم ، کم نمیارم ، کاملم


* با تو ای آرام جانم گو که جهان زیروزبر باد


* بیا بی تو من از این زندگی سیرم

نمیدونی دارم این گوشه می میرم




دو قدم مانده به درمان !

بیمار شدن و مریضی مثل شتریه که بالاخره در خونه همه می خوابه ، فقط مدت اقامتش در هر خونه ای فرق میکنه ! در یه خونه دو سه روز ، در یه خونه یکی دوماه ، در یه خونه یه سال و در یه خونه هم تا فرد بیمار رو نکشه از جاش بلند نمیشه . ( فکر کنم وردست عزراییل باشه )

واکنش هایی هم که مردم نسبت به بیمار شدن از خودشون نشون میدن مختلفه . اما طبیعی ترین و منطقی ترین واکنش اینه که اول به پزشک عمومی مراجعه کنن ، خیلی از بیماری ها در همین مرحله تشخیص داده شده و درمان میشن . مرحله بعد مراجعه به پزشک متخصص و جراح هست که مابقی بیماری ها به جز درصد بسیار کمی ، در همین مرحله مداوا و درمان میشن . اما می مونه چند نوع بیماری نادر یا صعب العلاج و یا لاعلاج که اغلب بجز دعا واسه رخ دادن معجزه ای و درمان شدنشون کاری دیگه نمیشه براشون انجام داد . 

اما از اونجایی که ما از خانواده ای کاملا خاص هستیم روند درمان بیمارانمون هم با همه فرق میکنه !

بله ما به روش خاص خودمون مراحل درمان رو پیش می بریم که البته بخاطر خاص بودنمون ، این مراحل کمی پیچیده تر و طولانی تره اما در عوض روش مطمئنی هست واسه راحت کردن خیال اون شتره که اول گفتم !

اولین مرحله درمان هر نوع بیماری در خانواده ما ریختن یه لیوان سرم قندی نمکی دست ساز توی حلقوم بیماره ، حالا علت بیماریش هر چی که باشه اصلا مهم نیست .

مرحله دومش ، پاشو برو یه دوش بگیر خوب میشی هست که گاهی اوقات بخاطر وخیم بودن حال بیمار ، تقلیل پیدا میکنه به پاشو برو دست و صورتت رو بشور خوب میشی .

مرحله سوم یه نبات با عرق نعنا بخور سردیت شده ، هست که گاهی جاشو با یه خاکشیر بخور گرمیت شده عوض میکنه .

مرحله چهارم به این شکله که یه بالش میگذارن زیر سرت و توی هر فصلی از سال که باشی با هر دما و درجه حرارتی ، یه پتو هم میندازن روت تا استراحت کنی و خوب بشی !

بعد از گذراندن این چهار مرحله اگه هنوز نمرده باشی نوبت به مرحله پنجم میرسه که بخاطر حجم انبوهی از دموکراسی که در فضای خانه موج میزنه و خودش رو به در و دیوار میکوبه ، تازه ازت میپرسن میخای بریم دکتر ؟

تازه این در حالیه که تراپیست های داخل خونه تشخیص شون این نباشه که سرماخورده ، معدش سنگین شده ، مسموم شده ، از این ویروس جدیدا گرفته و ...

خودم به شخصه الان تا این مرحله پیش اومدم اگه نمیرم و به زیارت دکتر نایل بشم ، موفقیت بزرگی رو در تاریخ این خانواده به دست آوردم که شایسته بسی خوشحالی و انجام حرکات موزون و غیرموزون خواهد بود .