فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

تکه پاره هایی از من


* و امشب

صیاد خواب آلوده را با خیال خوش شکارش تنها می گذارم

منکه می دانم ، صید تا صبح فردا دیگر نفس ندارد .


** رسول عشق و مهربانی من ، معجزه دیدارت ، من کافر به عشق را مومن کرد .


*** کاش می دونستی چه مهارت عجیبی داری توی خیس کردن چشمام


**** یک روز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم توی تک تک سلول های بدنم جاری هستی


***** دو غریب در همسایگی هم روزگار میگذرانند و چه غمگین که فقط روزگار را می گذرانند !


****** در من پیرزنی 100 ساله به شمارش واپسین روزهای خویش بنشسته است .


******* انتظار زیادیست که کسی در این ازدحام هوس انگیز آلوده تو را به خاطر بیاورد

فراموش مکن

اینجا قحطی عاطفه است !

خشکسالی محبت !


******** در من انقلابی بر پاست ...