فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

وطن پرنده ی پر در خون


من از سرزمین مصیبت و بلا می گویم
از سرزمینی با مادران همیشه داغدار ، پدران همیشه سوگوار
من از بیابان های قحطی وجدان و عاطفه
از سراب دروغ و ریا و نیرنگ و فریب
از به خاک و خون کشیده شده ی ظلم و ستم می گویم
از سرزمین همیشه در سوگ ، همیشه در عزا و ماتم ، از ایران می گویم
از گلستان های خشکیده ، رودهای خونین
از باغ های بی درخت ، از کودکان غمگین
از جوانان پرپر ، سیاهِ بر تن نقش بسته ی ماندگار
از نفرت های در سینه گره خورده
از فریادهای خاموش و بغض های در گلو مانده
از وحشت و خفقان و تحقیر ، از تیغ و تیر و تبر که برای قلع و قمع آمده اند
از ایران می گویم
از ملک اجدادیمان
از مام در بند کشیده شده ی میهن ، از دردی به وسعت یک ملت و اشکی به بلندای تاریخ و حسرتی به بزرگی فلات ایران می گویم
از ایرانم می گویم




من ، سرزمین من


تو سرزمینی که انتخاب مردم ، همیشه تاریخ ، دیکتاتوری بوده ، کاش رضاخان ها استیلا یابند .