فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

زمین مهربون ، ما رو ببخش !



ما آدما عادت داریم اونایی رو که بهشون مدیون هستیم نبینیم و به چیزایی که همیشه داریم اهمیت ندیم . به جاش به چیزی بیشتر اهمیت بدیم که سخت تر دستمون بهش میرسه مثل آسمون !                                    

آبی آسمون بی انتها ، جادوی شب و روز ؛ و راز و رمزش از یادمون برده هر چی که داریم از تو داریم .

یادمون رفته از تو زاده شدیم و تمام سال های عمرمون رو با تو رشد کردیم و بالاخره یه روزی در آغوش تو آرامش می گیریم .

یادمون میره تویی که ما رو سیر می کنی و بهمون امنیت می بخشی و بخاطر سخاوت و مهربونی تو هست که می تونیم زنده بمونیم و زندگی کنیم و به کمال برسیم .

اینقدر به بودنت عادت کردیم که هرگز تصور نمی کنیم اگه روزی بیاد که تو نباشی چی به سر ما میاد ؟

اینقدر دونسته و ندونسته بهت زخم زدیم و ویروونت کردیم و تو همچنان صبوری و مهربونی کردی که هرگز به فکرمون نرسید که با این حماقت هامون داریم پیرت می کنیم ، خسته و فرسودت می کنیم .

داریم با دست خودمون ویرونت می کنیم .









مادر مهربون ما ، ما فرزندان فراموش کارت رو ببخش و مثل همیشه تاریخ با ما مهربون باش .





مراقب باشیم همین یک زمین را داریم .



درس عبرت


خورشید رو باید از روی خاک دوست داشت

از کف زمین


به خورشید که بخوای نزدیک بشی ، بدون اینکه بخواد می سوزوندت ، براش فرقی نداره که واسه چی بهش نزدیک شده باشی


بیخود واسه رسیدن به خورشیدم صندلای پاشنه بلند خریدم

حالا هر روز موقع طلوعش بجای پوشیدن صندلام و بغل کردنش باید بشینم روی دل سوخته دردناکم مرهم بذارم