فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

تکه پاره هایی از من


* و امشب

صیاد خواب آلوده را با خیال خوش شکارش تنها می گذارم

منکه می دانم ، صید تا صبح فردا دیگر نفس ندارد .


** رسول عشق و مهربانی من ، معجزه دیدارت ، من کافر به عشق را مومن کرد .


*** کاش می دونستی چه مهارت عجیبی داری توی خیس کردن چشمام


**** یک روز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم توی تک تک سلول های بدنم جاری هستی


***** دو غریب در همسایگی هم روزگار میگذرانند و چه غمگین که فقط روزگار را می گذرانند !


****** در من پیرزنی 100 ساله به شمارش واپسین روزهای خویش بنشسته است .


******* انتظار زیادیست که کسی در این ازدحام هوس انگیز آلوده تو را به خاطر بیاورد

فراموش مکن

اینجا قحطی عاطفه است !

خشکسالی محبت !


******** در من انقلابی بر پاست ...




تویی رسول عشق و مهربانی من


می دونستی معجزه بلدی ؟


* امروز با هر کلمه حرفت آتشی از دلم خاموش کردی ، با هر نوازشی دردی از من دوا کردی و با هر بوسه ای مرهمی به زخمم گذاشتی


* از تمام دنیا جز چاردیواری آغوشت چیزی نمیخوام

چاردیواری که آرامش و امنیت بهم میده و طپش های دیوونه وار قلبم رو مهار میکنه


* کنار تو شادم ، آرومم ، خوشبختم ، کم نیستم ، کم نمیارم ، کاملم


* با تو ای آرام جانم گو که جهان زیروزبر باد


* بیا بی تو من از این زندگی سیرم

نمیدونی دارم این گوشه می میرم