فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

روی دیگرم


پیراهن کوتاه و گشاد و نازک نخیم از عرق خیسه و چنان چسبیده به تنم که انگار باهاش دوش گرفتم . گرما کلافه و کم تحملم کرده . کولر از ساعت هشت صبح روشنه اما اصلا خنک نمیکنه ، بادش داغه . یه لیوان بزرگ آب خنک رو یه نفس سر میکشم و چند قطره آخرش رو میریزم روی سرم اما اصلا خنکیشو حس نمیکنم . شاید همونجا روی موهام بخار شده باشه . توی نشیمن گوشه فرش رو بالا میزنم و روی سنگای خنکش دراز میکشم . صندل ها رو از پام در میارم با یه شوت یه لنگه پرت میشه دم در یکیشم جلوی تلویزیون . چنان با حرص شوتشون کردم که انگار این جهنم دستپخت اونا بوده . چند دقیقه ای که میگذره حس میکنم زمین دیگه خنک نیست ، انگار داغی تنم زمین رو هم گرم کرده . لبه های فرش رو از زیر پایه های مبلا در میارم و کامل لولش میکنم یه طرف حالا جا برای پایین آوردن دمای بدنم زیاد شده . خدایا من باید اسکیمو میشدم . یه فکر به سرم میزنه . یه دونه از این پیس پیس کنا که نمیدونم اسمش چیه واسه گلام دارم اونو میارم توش آب و یخ میریزم و دوباره کف زمین پهن میشم . حالا دیگه علاوه بر زیر و رو شدنم کف زمین ، به خودم آب یخ هم میپاشم . یکم که تنم خنک میشه انگار حال مغزمم میاد سر جاش ، یهو یادم میفته امروز دوشنبست و فرزانه قراره بیاد پیشم . کمی مونده به یازده . با بی میلی از جام پامیشم فرش رو درست میکنم صندلا و آب پاش رو بر میدارم و میرم که دوش بگیرم . زنده باد شامپو بدن جوانان داروگر . وقتی استفاده می کنی انگار خمیر دندون نعنایی می مالیی تنت . از حموم که بیرون میام فرزانه زنگ میزنه و عذرخواهی میکنه که نمیتونه بیاد . واقعیت اینه که از نیومدنش خوشحال هم میشم . کی تحمل پوشیدن لباس رسمی و پذیرایی رو داره توی این هوا ؟ دوباره فرش لوله میشه ، آب پاش با تکه های یخ شناورش حاضر میشه و من اینبار مجهز به کوسن و پاور بانک و گوشی و شومیز سفید کهنه ای که با دنیا عوضش نمی کنم بازم کف زمین پهن میشم .

میخندم : خداروشکر که تنهام و قرارنیست این روی سکه رو به کسی نشون بدم !



پ.ن : لعنت مستمر خدا به اون همسایه مردم آزاری که هر روز شیر آب کولر رو می بنده . خب آخه روانی ، کولر بسوزه کجات خنک میشه بی شعور ؟ روی کاغذ نوشتم " کولر مشکلی براتون به وجود میاره که شیر آبشو می بندین ؟ " چسبوندم بالای شیر آب . نتیجه اینکه مجددا شیر آب رو بست بدون هیچ توضیحی . گوساله در مقایسه با این جور آدما دکتره !