فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

بیشعوری در چندقدمی


بیشعوری تا همیشه رو تموم کردم و با خودم فکر کردم چه خوب میشد کسی می نشست دونه دونه غیربیشعورهای کشورمون رو از بین اون همه بیشعوراش جدا میکرد .

جایی که بیمه تامین اجتماعی از مردم هزینه هنگفتی رو میگیره تا در صورت نیاز به درمان تو بیمارستاناش باهاشون مثل حیوون رفتار کنه یا برای دریافت بیمه بیکاری با هزاران کلک و دغلکاری تا میتونه از اینطرف اونطرف پرداختیش بزنه ! جایی که ارگان ها و سازمان هاش بجای همکاری با هم برای بهتر کردن شرایط زندگی مردم ، برای جاه و مقام و شهرت و ثروت با هم عداوت دارن و در این بین فقط پوست مردمه که کنده میشه ! جایی که آفتابه دزد اعدام میشه و شاه دزد ارج و قرب و منزلت داره ! جایی که مسئولینش فقط مسئول پر کردن جیب خودشونن نه مسئول چیزی دیگه و به همین خاطر بنزین نامرغوب رو عرضه میکنن تا مردم بریزن توی باک اتومبیل های بی کیفیت و غیراستاندارش تا هوا به بدترین شکل ممکن توی روزای سرد سال آلوده بشه و آمار بدن در روز 300 نفر در تهران بر اثر آلودگی هوا جان خودشون رو از دست میدن ! جایی که وام بانک ها نه تنها برای مردم رفاه و آسایش نمیاره بلکه بدبختی و فلاکت به بار میاره و تشویق به دست کجی ! جایی که شهرداری از مردم عوارض می گیره که امروز خیابونا و معابر رو آسفالت کنه فردا اداره آب و برق و گاز و فاضلاب بیان آسفالت رو بکنن واسه نمیدونم چه کوفتی و همینطور به امید خدا ولش کنن تا لاستیک ماشینا رو پنچر کنه و دست و پای ملت رو بشکنه ! جایی که مسکن مهر داره ! چاه نفت داره ! آقا و آقازاده داره ! پژو پرشیا با آپشن حریق داره ! لبنیات با روغن پالم داره ! پارازیت های سرطان زا داره ! کودکان کار داره ! برزگترین فروشگاه سیار رو در دنیا داره ! اخبار شبانگاهی همه دنیا بدبختن ما خوبیم داره ! بیشتر قشر تحصیل کرده بی سواد رو داره ! بیشترین عمل جراحی زیبایی رو داره ! بیشترین ادعای خوبی و کلاهبرداری و سوءاستفاده و تبعیض و نژادپرستی و ... رو داره ! کمترین آینده نگری و خداترسی و رعایت حقوق دیگران و احترام به قوانین و تفکر و تعقل پویا و انتخاب مصالح عمومی و ... رو داره !

البته یک مشت مردم ساده و زود باور هم هستن که شرایط رو برای رشد و نمو و بالندگی انواع بیشعورهای جامعه مون مهیا کردن ! 




در نیمه راه بیشعوری کرمنت


تو ایام مریضی و بی حالی از فرصت استفاده کردم و کتاب چون رود جاری باش از پائولو کوئیلو که هدیه یکی از عزیزانم بود رو تموم کردم . مثل این بود که با زیاد شدن تعداد یادداشت های پراکنده ای که واسه خودش نوشته ،  تصمیم گرفته بصورت مجموعه ای از یادداشتها چاپشون کنه . البته خوندنش خالی از لطف نیست . اما این کتابش تا حدود زیادی دور از انتظاری بود که از قلم نویسنده ای چون پائولو کوئیلو داشتم . به نظرم رسید متن این کتابش مثل اجناس حراجی مغازه پوشاکه که جنس خوباشو مردم خریدن و یه سری جنس دمده یا جنس نامرغوب توی مغازه مونده و مغازه دار چاره ای نداره جز اینکه همه رو بریزه توی سبد و روش بنویسه هر تکه پنج هزار تومن و بگذاره جلوی در تا هم مغازه خالی شه ، هم از ته مونده لباسا پول دربیاره .



کتاب اول بیشعوری دکتر کرمنت رو هم تموم کردم و رفتم سراغ جلد دومش ؛ تا نصف کتاب  پیش رفتم و درست همین امشب بود که پشیمون شدم از خریدنش . امیدوارم توی نیمه دومش نظرم برگرده یا لااقل انگیزه ای واسه خوندن جلد سومش برام باقی بمونه . البته حتما یادم می مونه که جلد اولش رو یکبار دیگه بخونم به نظرم ارزش دوره کردن رو داره .