فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

درد تکامل


رشد کردن درد داره

هر وقت از رفتاری ، حرفی ، اندیشه ای ، یافته ای ، اتفاقی تو زندگیت دردت گرفت بدون که داری رشد می کنی ، کامل تر از قبل میشی . تحمل کن و به نتیجه امیدوار باش . شاید روزی تمام این دردها پروانه ات کند ...


پ . ن : دلگرمی ، امید ، مثبت اندیشی . اینقدر تکرار کن تا تکه تکه شی ، ذره ذره شی ، شاید منیت که رفت و گَرد زمین شدی ... شاید لحظه نابودی ... شاید یه وقتی ، یه روزی ، یه جایی به آرامشی برسی که میخوای . شاید ...




انگار تصمیم جدیه


در حالیکه از دردی آشنا و موذی توی خودم می پیچم گوشیمو چک می کنم ، بازم هیچ خبری ازش نیست ، هیچ کجا .

باشه

چه فرقی داره که باشی یا نباشی؟

در هر دو حالت درد رو تنهایی تحمل می کنم ، تنهایی گریه می کنم ، تنهایی بار سنگین وجدان رو به دوش می کشم ، تنهایی عاشق می مونم ، تنهایی انتظار می کشم و تنهایی روزامو شب می کنمو شبامو روز !

وقتی که امید و آرزوت یه حباب بود که ترکیده دیگه چه فرقی می کنه کجای سال و ماه ایستاده باشی ؟

وقتی قلبت زیر بار محبت عاشق شد و بلافاصله بدست یار شکست دیگه چه فرقی می کنه منظم بزنه یا نامنظم ؟

وقتی تنها و منتظر ولت می کنه و میره دنبال آدمای شماره یک و دو و سه و چهار زندگیش دیگه چه فرقی می کنه تو لیستش شماره ده باشی یا شماره هزاروپونصد ؟

وقتی روح و وجدانت درد بگیره چه فرقی می کنه دست و پا و کمر و کلیه و سر و معدت هم درد بگیره یا نه ؟

توی این هوای گرم لرز می کنم !

سرمای این جدایی به استخونام رسیده بی حال یه فنجون آب جوش سر می کشم و به همخونه ها فکر می کنم .

آدمایی رنگی با دنیایی پر زرق و برق و زیبا

به آینه نگاه می کنم 

یه عدد دو رقمی خاکستری تیره می بینم که غم تو چشماش موج میزنه و لباش با نخ حرفای نگفتنی دوخته شده .

درد شدیدتر میشه عدد خاکستری رو توی آینه همونطور سرگردون رها می کنم . پتوی رنگی و گرمم رو دورم می پیچم و با دردم خلوت می کنم و به این فکر می کنم اون وقتی که کامواهای خوش رنگ رو با ذوق و شوق انتخاب کردم یا حتی توی تمام روزایی که با لبخند بافتمشون آیا فکر می کردم مونس دست سرد و تن تنهام بشن ؟