فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام
فصل به فصل زندگیم

فصل به فصل زندگیم

خط به خط روزهام

بازی

دیگه اون تب و تاب و التهاب سابق رو ندارم . شاید الان دیگه دوره سکون و آرامش درون پیله رسیده باشه . همه چیزو پذیرفتم . من همینم ، اوضاعم اینه ، اطرافیانم عوض نشدن و زندگی همچنان بی رحمانه ادامه داره ...

تیک تاک ساعت سکوت شب رو بهم زده و من مثل اغلب اوقات با لیوان چاییم پشت پنجره آشپزخونه به خیابون خلوت نگاه میکنم . امروز قیچی رو برداشتم و با تردیدی سمج درافتادم ، شجاعانه موهامو قیچی کردم ، کوتاه شد ، نصف قبلش شد . دلم خنک شد . نامرتب و کج و معوجن ولی چه مهم ؟ تو خیال خودم الان من تنها ساکن این کره خاکی هستم . وقتی همنوعی وجود نداره که از روی لباس و قیافه قضاوتم کنه چه مهم که کوتاه بلند و نامرتب باشن ، چه مهم که با لباس تو خونه باشم ، چه مهم که صبح با چشای قرمز و پف کرده از خونه برم بیرون . توی همچین دنیایی منم و خودم .

تو دنیایی که منم و خودم دوست دارم رنگ بردارم و نقاشی بکشم ، میکشم . دوست دارم نصفه شب نیمرو بخورم ، میخورم . مهم نیست چه ساعتی از شبانه روزه ، الان دلم میخواد کتاب بخونم پس پامیشم شمع روشن میکنم و کتاب بدست تو نور لرزان شمع به سختی چند صفحه میخونم . دلم میخود شعر بنویسم ، نمی نویسم چون تنها فرد باقیمانده انسان نیستم و نباید دیوارها رو خط خطی کنم . با حوصله ناخن هامو لاک قرمز میزنم ، رژ قرمز میزنم ، توی آینه به زیباترین زن جهان خیره میشم . حالا دیگه لکه های کمرنگ روی بینیم و جوش قرمز گونه راستم و ابروی خالیم مهم نیست حتی با اینها هم زیباترین زن دنیام . از اونجا که هنوز تنها انسان زمین نیستم تلویزیون رو روشن میکنم ماجراهای مرداک داره ، تماشا میکنم . هوا داره روشن میشه ، خوابم گرفته ، ولی دوست دارم بازی رو تموم کنم ، پیراهن کوتاه قرمزم رو میپوشم و جلوی آینه عشوه های ناشیانه میام و خیلی افتضاح قر میدم و  میرقصم ، خندم میگیره ، افتضاح ، عالی ، خوب ، بد ، زشت ، زیبا ، موفقیت ، شکست ، شادی ، افتخار ، متانت ، آبرو ، مهربون ، بدجنس ، وظیفه ، پرحرف ، کم حرف ، منزوی ، اجتماعی ، پولدار ، بی پول و .... الان بی معناست . این واژه ها وقتی ارزش و معنا پیدا میکنن که انسان هایی برای قیاس گرفتن وجود داشته باشه . اینا دقیقا اون چیزایی هستن که بخاطرشون خودمو  تو روزهای زیادی عصبانی کردم ، رنجوندم ، تحت فشار گذاشتم و اذیت کردم . خودمو بغل میکنم و روی تخت دراز میکشم . باید در اولین فرصت خودمو از بند یه لیستی از قبیل این کلمات آزاد کنم . حالا تنها انسان زمین بدجوری خوابش گرفته و اصلن مهم نیست که ساعت شیش و نیم صبحه ، میخزم زیر پتو و پلکای سنگینمو میبندم ، خیلی طول نمیکشه که خوابم میبره .

نزدیک ظهر بیدار میشم و طبق عادت دستی به صورتم میکشم و برای رفع کسالت خواب در حالیکه دستام بازه لبامو محکم بهم میچسبونم بدنمو به سمت چپ و راست تاب میدم یهو یادم میفته خودداری لازم نیست چون تنها آدم باقی مونده هستم ، پس دهنمو باز میکنم تا هر صدایی که دلش میخواد از خودش خارج کنه . نگام به دستام میفته که در اثر رنگ رژ لبم قرمز شدن . تلفن زنگ میخوره جواب نمیدم ، میرم تو آشپزخونه و بدون شستن دست و صورت یه لقمه نون و پنیر درست میکنم و یه خیار درسته با سروته و پوست میذارم وسطش و مثل انسانهای اولیه میخورم آخرشم دور دهنمو با دست پاک میکنم . بازیم تموم میشه ، باید خونه رو مرتب کنم ، دوش بگیرم و ناهار حاضر کنم که اهل خونه یکی دوساعت دیگه از راه میرسن . روزای طولانی قرنطینه در راهه و باید خودمو آماده کنم اما از بازی خوشم اومده پس روزای آینده نمونه های دیگه شو اجرا خواهم کرد .


عاشقانه های خرکی


از این بازی بچگانه و احمقانه ای که راه انداختی خسته و دلزده هستم . با دست پس زدن و با پا پیش کشیدنات تهوع آور شده . آزارم میدی با حرف زدنات ، با کج فهمیات ، با گلایه هات ، با قهرات . از اینکه یه حرف ساده و معمولی رو مجبور باشم به ده روش مختلف توضیح بدم و تفسیر کنم که مبادا بد برداشتش کنی خسته ام . وقتی این همه اختلاف با هم داریم چه اصراریه که به هم نزدیک تر شیم ؟ وقتی اصلا همو درک نمی کنیم و نمی فهمیم برای چی تلاش می کنیم که ادامه بدیم ؟ بیشتر از یک سال و نیمه که تا مرز قطع رابطه رفتیم و دوباره همه چی رو از اول شروع کردیم . چرا هیچ کدوم نمیخوایم بفهمیم وقتی نمیشه دیگه باید ولش کرد . خونه ای که از الان روی آب بنا بشه قطعا خیلی زود از هم میپاشه پس چرا این همه اصرار داریم که حتما انجام بشه ؟ نه تو آخرین مرد دنیایی و مطمئنا نه من آخرین زن دنیا . از هم دست کشیدن و دوستانه از هم صرف نظر کردن خیلی زیباتر و متمدنانه تر از جنگ و دعوای چند سال آینده خواهد بود . بیا و مردانگی کن این آخرین تصمیم مهم رابطه مونو بگیر ...



پ . ن : عزیزترینم ، مسئله اینجاست که نه تو عوض میشی و نه من